(يا نهايت: كشفى ـ عقلى) است. ۱ امّا مطلب از اصل نادرست است؛ زيرا اصحاب تفكيك، عقل را به پيروى از ائمّه طاهرين عليهم السلام «مصباح» مىدانند نه «مفتاح».
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم و امام صادق عليه السلام فرمودهاند:
مَثَلُ العقل في القلب، كَمَثلِ السراجِ في وسطِ البَيت.۲عقل در دل (فاهمه ژرفاناپذير انسان)، مانند چراغ است در ميان خانه.
اين است عقيده پيروان محمّد و آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم درباره عقل: عقل مصباح است نه مفتاح. پس غيرمنصفانه، متّهمشان نكنيد كه خدا را خوش نمىآيد. و سخنى كه ياد شد، اتّهام به اصحاب تفكيك است. و چون چراغ را در دست داشتى، وارد هر جا (خانه، معدن...) بشوى، مىتوانى هر چه بخواهى، بيايى. به فرموده خواجه نصير، آنچه را عقل نمىتوان بياموزد، از پيامبران و امامان بياموز.
شما ببينيد، على عليه السلام درباره صفات مخصوص پيامبران مىفرمايد: يكى اين است كه دفائن (تويههاى پيچيده) عقل را براى بشر آشكار مىسازند. اين كار از فلسفههاى قديم و جديد ساخته نيست؛ و گر نه اختصاصى به پيامبران نداشت. يكى از بزرگترين متفكّران غربى ـ كه اتّفاقا، در باب عقل هم خيلى كار كرده و زحمت كشيده است ـ صريحا مىگويد: عقل نظرى به خدا راه نمىبرد؛ بايد با وجدان اخلاقى به خداوند معتقد شويم. ليكن سالاران و سرداران مكتب عقل و عقلشناسى مىگويند: با عقل، خداوند شناخته و عبادت مىشود. (العَقلُ ما عُبِدَ به الرّحمن) . ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟! من كه مىگويم، غريبها ـ اغلب ـ سه چيز را درست نمىشناسند: عقل (1)، زمان (2)، انسان (3). چندان دور از واقع نمىگويم.
1.رجوع كنيد به نظر استاد دكتر ابراهيمى دينانى، درباره عدم انسجام فلسفه ملاصدرا، به دليل اختلاط كشف و عقل (نيايش فيلسوف مقاله آخر).
2.«مستدرك سفينه البحار» ج ۷، ص ۳۱۶، نيز: «ميزان الحكمة» ج ۳، ص ۳۰۳۴، به نقل از «علل الشرايع».