در خاتمه، از گنج بىپايان اين كتاب شريف، به يك حديث از سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف پرهيزكاران، اشاره و بخشهايى از آن گلچين مىشود كه اگر جامعه بشرى فقط به اين حديث عنايت كند و اصول پرورش و تربيت انسانها بر اين اساس پايه ريزى شود، آدمى به جامعه برين نائل مىشود. آن حضرت در خصوصيّات انسانهاى متّقى و خودساخته مىفرمايد:
حاضٌّ على كل حسن، لا حقود و لا حسود، لا سبّاب و لا عيّاب،... صبور شكور...لامتأفّك و لامتهتّك... عظيم حلمه، كثيرالرحمة، لايبخل و لايبطر و لايحيف في حكمه...خالص الودّ، وثيق العهد، بذول فى غير سرف، ناصر للدّين، لا بختّال و لا بغدّار... عون للضعيف، غوث للملهوف، لايطلع على نصح فيذرُهُ، ولا يَدَعُ جَناحَ حيف فيصلحه، معلّم للجاهل، أبٌ لليتيم، بعل للأرملة، مرجوّ لكلّ كريهة، مأمول لكلّ شدّة، لايتوقّع له بائقة، لاينطق بغير صواب و لايَلْبَسُ إلّا الاقتصاد.ترغيب كننده بر هر نيكى، صابر است و شاكر، نه سبّ كننده است و نه عيبجو، نه پرده در است و نه تهمت زن، بردبارىِ بزرگ و رأفت فراوان دارد، نه بخل مىورزد و نه در اثر كثرت نعمت، سركش مىشود، به احدى ستم روا نمىدارد، بسيار مهربان و بر عهد و پيمانش كاملاً وفادار است، بذل و بخشش دارد؛ ولى نه در حدّ اسراف. حامى و ياور دين، پشتيبان ضعيف و پناهِ درماندگان است. به هيچ ناروايى برنمىخورد، مگر اينكه آن را اصلاح مىكند، در هيچ خيرخواهى كوتاهى نورزد، آموزگار ديگران، پدر يتيمان، سرپرست بىسرپرستان است. در هر گرفتارى، مورد اميد گرفتاران و در هر مشكلى، پناه مشكلداران است. حرف ناروا و نادرست بر زبان نراند و به جز طريق اقتصاد و ميانه روى گام برندارد....
به نظر چنين مىرسد كه اگر جامعه بشرى تنها دستورهاى وارده در اين حديث شريف را به كار گيرد (متن كامل آن حدود نود قسمت است كه جهت رعايت اختصار به اين چند جمله اكتفا شد) و در اصلاح خويش از آن بهره گيرد، ريشه