نکتههایی از معارف حسینی « سلطنت امام حسین (ع) در عالم دیگر »
سال
1400 / شماره پیاپی
21 /
صفحه
141-144
چکیده :
سلطنت امام حسین (ع) در عالم دیگر
آقای سید محمد تقی گلستانی نقل میکند:در اوایل جوانی، چند نفر هم سال، هم دل و یک جهت بودیم. دوره ای داشتیم، هر شب در منزل یکی از دوستان میرفتیم و با هم بودیم. یکی از آنان پدرش حسینی بود؛ یعنی به حضرت سید الشهدا علیه السلام سخت علاقه مند بود ،تا جایی که شبی که نوبت میهمانی پسرش بود میگفت: من راضی نیستم به منزل من بیایید، مگر این که روضه خوانی هم بیاید و ذکری از حضرت سیدالشهدا علیه السلام خوانده شود؛ از این رو هر شب که نوبت آن رفیق بود، مجلس ما به روضه و تعزیه تمام میشد.
پس از چندی، آن پیرمرد محترم مرحوم شد و مرگش همه ما را سخت ناراحت کرد تا اینکه شبی او را در عالم رؤیا دیدم و میدانستم که مرده است و هر کس انگشت ابهام (شست) مرده را بگیرد، هر چه از او بپرسد جواب میگوید؛از این رو انگشت ابهام او را گرفتم و گفتم: تو را رها نمیکنم تا حالات خود را برایم نقل کنی.
ترس و لرز شدیدی به او دست داد و گفت: نپرس که گفتنی نیست.وقتی از گفتن حالاتش مأیوس شدم گفتم: پس چیزی را که در این عالم فهمیدی برایم بگو تا من هم بدانم. گفت: ما با اینکه امام حسین علیه السلام را در دنیا یاد میکردیم ،نشناختیم، اینجا که آمدم مقام و سلطنت و عزت او را مشاهده کردم، که آن را هم نمیتوانم به تو بفهمانم جز این که خودت بیایی و ببینی.
کلیدواژههای مقاله :