ميان بود و از آن سوى، يادآورى فطرت و حجّت توسّط امام اميرالمؤمنين عليه السلام ؛ كه اين سخنِ دلپذير، تنها در معدودى دلِ سخنپذير نشست.
7. در آوردگاه فرهنگى كه امروز در آنيم، خصمِ مكّار با سلاح مكر خود به ميدان آمده تا دو يادگار ماندگار رسول رحمت را از دست ما باز گيرد: قرآن را به بهانه اينكه تجربهاى بشرى و انعكاس فرهنگ جاهليّت است. و عترت را به بهانه كارهاى شبه علمى در احاديث كه پىآمدى جز تضعيف سنّت در پى ندارد. نتيجه چيست؟ فروكشاندنِ كتاب خدا به نازلترين حدّ يك كتاب كلاسيك بشرى و بىتوجّهى به سرمايه عظيم سنّت رسول خدا و ائمّه هدى عليهم السلام . بدين سان، با اين همه نيرنگهاى شبه علمى، انگشتر حقّ را از دست بعضى از اهل حق در آوردهاند و همزمان، خصم، با همان روشهاى شبه علمى ـ كه حق را از نظر ما انداخته بود ـ انگشتر باطل را در دست خود نهاد و ماجرا را تمام شده پنداشت.
8. يكى از اهداف بزرگ و اساسى در اين آوردِ فرهنگى، كتاب شريف كافى است. اين كتاب جامع را مىتوان بحق، «منشور فرهنگى شيعه اماميّه در هر سه بُعد: عقايد، احكام و اخلاق» دانست كه در هر باب، سِحرهاى ساحران را باطل كرده و طرحى نو در انداخته است. بيش از شانزده هزار حديث در اين كتاب، با تنظيم موضوعىاى عرضه شدهاند؛ چنان دقيق و پخته و سنجيده كه وقتى شش قرن بعد، محدّثى توانا مانند غوّاص بحار انوار، علّامه محمّدباقر مجلسى، به ميدان مىآيد، براى موسوعه جاودانه خود، همان تبويب را اصل قرار مىدهد؛ البتّه با تغييراتى كه براى پاسخ به نيازهاى روزگار خود ضرورى مىبيند. همچنين آغاز كتاب با احاديث باب عقل و جهل ـ كه بر باب توحيد مقدّم شده ـ نشانگر اهتمامِ بسيار جدّى اماميّه به محوريّت عقل در آموزههاى دينى است كه حتّى توحيد را ـ كه رأس دين است ـ بايد بر مبناى عقل پذيرفت (تقدّم ابواب در كتاب كافى، نشانه تقدّم اهمّيّت آن در نظر محروم كلينى است). همين گونه است تقدّم اصول (عقايد، اخلاق، قرآن و