مخاطبان و...) باقى نمىماند. و بسا كه يك دستگاه رايانه بتواند كارِ دشوار ارزيابى احاديث را به سامان برساند؛ چنان كه در مواردى با افتخار چنين كردهاند. روشن است كه افتخار كردن به اين كار سخيف، مانند آن است كه كارى دشوار مانند باستانشناسى و ارزيابىِ اكتشافاتِ سدههاى پيشين، يا بررسيهاى سنگين فكرى و فلسفى، يا ظرافتهاى هنرى وادبى و مانند آنها را به جوانان مبتدى اين ميدان يا به ماشينهاى الكترونيك بسپاريم.
11. كاش ماجرا به همين جا ختم مىشد. وقتى مضامين بلند و حكمتهاى والاى الاهى و تبيينهاى وحيانى، فداى سندمحورى كور و خشن شد، در منظومه فكرى مورد نياز ما خلأهايى پيش مىآيد. آن خلأها چگونه بايد پر شود؟ لاجرم دست به كتابهاى «ديگران» دراز مىكنيم و از آنها كمك مىگيريم؛ با اين مبناى «شبه علمى» كه ارزيابىِ حديث آنها را به خودشان واگذاريم و با مبانى جرح و تعديل خودشان سخن گوييم. بديهى است كه فرقههاى توجيهگر قدرتهاى غاصب اموى و عبّاسى، در جرح و تعديل، ضوابط خاصّ خود را دارند و ما سوگمندانه، در غالب اوقات، از نقد و بررسى آن ضوابط چشم مىپوشيم و به تعريف و تمجيدهايى كه از خود كردهاند، اكتفا مىكنيم. نتيجه روشن است: جايگزينىِ مطالب غلط و سطحى و ضدّ عقل به جاى آن حكمتهاى والاى الاهى. فرار از سايه سلطان، جز پناه بردن به غول بيابان چه نتيجهاى دارد؟
12. اين است حال و روزِ بررسيهاى علم الحديثى در برخى از محيطهاى دانشگاهى و حوزوى. فرض بر اين است كه با انسانهاى عاقل سر و كار داريم. پس چه تحوّلى روى داده است و اين چرخشِ ضدّ عقل چه توجيهى دارد؟
سخن كوتاه، اين بار جادوگران، عواّم را نه، كه خواصّ را هدف گرفتهاند و ديده فطرت آنها را بستهاند. تكرار همان حقيقت تلخ كه هزاران سال پيش در ديار فرعونان روى داده بود: سحروا أعين الناس و استرهبوهم و جاؤوا بسحر عظيم. (اعراف (7)/116)