ادعا كنيم كه به جاده كرامت گام نهاده و در مسير خدا حركت مى كنيم.
يكى از نشانه هاى دقيق وجود كرامت در انسان ، به گاه قدرت يافتن پديدار مى شود. قدرت و شوكت ، همانند دارايى و ثروت ، عرصه ديگرى براى بروز كرامت و بزرگوارى انسان است. همان گونه كه رفتار ما در زمان مكنت و ثروت ، حقيقت درونى ما را نشان مى دهد و صفات زشتى مانند: بخل و شحّ و حرص و يا صفات پسنديده و نيكويى مانند: سخاوت و ايثار و قناعت را نمايان مى سازد؛ قدرت و دستيابى به جاه و مقام نيز كشف كننده سرشت درونى مااست. امام على عليه السلام در اين باره دو سخن نغز دارد:
دولة الكريم تظهر مناقبه، دولة اللئيم تكشف مساويه ومعايبه؛دولت يافتن كريم، فضيلت هاى او را آشكار مى كند، دولت يافتن لئيم، زشتى ها و عيب هاى او را نمايان مى سازد.الكريم يعفو مع القدرة، ويعدل فى الإمرة، ويكفّ إساءته، ويبذل إحسانه؛كريم به گاه قدرت، مى بخشد و در حكومت خويش عدالت مى ورزد و بدى خود را بازداشته و نيكى خويش را ارزانى مى دارد .
آرى كريمان قدرتمند ، قدرت را فرصتى براى خدمت به خلق و عبادت خداوند و آبادانى و عمران مى بينند و به ديگران و افراد تحت سيطره خود مى انديشند و لئيمان ، آن را عرصه اى براى انتقام جويى ، كينه ورزى ، سودجويى و مال اندوزى مى دانند و از اين رو ، صفات زشت اخلاقى آنان كه پيش از قدرت يافتن ، همچون اژدهاى منجمد شده به خواب رفته بود ، با احساس توانايى به جولان و ميدان مى آيد و بدين گونه قدرتش او را منفور مردمان مى سازد. بر اين اساس ، زورمندى و دولتمندى نيز مانند ثروت و قدرت مالى از مؤلفه هاى كرامت به حساب نمى آيد و مستبدان بزرگ و حاكمان زورمند تاريخ ، به هيچ روى بزرگوار و كريم به شمار نمى آيند ، مگر آن كه عدالت و عفو و خويشتندارى ، وجهه غالب آنان در دوران حكومتشان باشد. قدرت بدون همراه داشتن عدالت و درستكارى ، نه تنها كرامت نيست ، كه موضعگيرى در برابر آن ، كرامت است ، مانند سخن امام حسين عليه السلام در برابر يزيد كه فرمود :
خدا و رسول او و مؤمنان و دامن هاى پاك و نياكان پاكيزه، نمى پذيرند كه ما فرمانبرى از فرومايگان را بر مرگ و جانبازى هاى رادمردانه ترجيح دهيم. ۱