>

271
نسيم حديث

ادعا كنيم كه به جاده كرامت گام نهاده و در مسير خدا حركت مى كنيم.
يكى از نشانه هاى دقيق وجود كرامت در انسان ، به گاه قدرت يافتن پديدار مى شود. قدرت و شوكت ، همانند دارايى و ثروت ، عرصه ديگرى براى بروز كرامت و بزرگوارى انسان است. همان گونه كه رفتار ما در زمان مكنت و ثروت ، حقيقت درونى ما را نشان مى دهد و صفات زشتى مانند: بخل و شحّ و حرص و يا صفات پسنديده و نيكويى مانند: سخاوت و ايثار و قناعت را نمايان مى سازد؛ قدرت و دستيابى به جاه و مقام نيز كشف كننده سرشت درونى مااست. امام على عليه السلام در اين باره دو سخن نغز دارد:
دولة الكريم تظهر مناقبه، دولة اللئيم تكشف مساويه ومعايبه؛دولت يافتن كريم، فضيلت هاى او را آشكار مى كند، دولت يافتن لئيم، زشتى ها و عيب هاى او را نمايان مى سازد.الكريم يعفو مع القدرة، ويعدل فى الإمرة، ويكفّ إساءته، ويبذل إحسانه؛كريم به گاه قدرت، مى بخشد و در حكومت خويش عدالت مى ورزد و بدى خود را بازداشته و نيكى خويش را ارزانى مى دارد .
آرى كريمان قدرتمند ، قدرت را فرصتى براى خدمت به خلق و عبادت خداوند و آبادانى و عمران مى بينند و به ديگران و افراد تحت سيطره خود مى انديشند و لئيمان ، آن را عرصه اى براى انتقام جويى ، كينه ورزى ، سودجويى و مال اندوزى مى دانند و از اين رو ، صفات زشت اخلاقى آنان كه پيش از قدرت يافتن ، همچون اژدهاى منجمد شده به خواب رفته بود ، با احساس توانايى به جولان و ميدان مى آيد و بدين گونه قدرتش او را منفور مردمان مى سازد. بر اين اساس ، زورمندى و دولتمندى نيز مانند ثروت و قدرت مالى از مؤلفه هاى كرامت به حساب نمى آيد و مستبدان بزرگ و حاكمان زورمند تاريخ ، به هيچ روى بزرگوار و كريم به شمار نمى آيند ، مگر آن كه عدالت و عفو و خويشتندارى ، وجهه غالب آنان در دوران حكومتشان باشد. قدرت بدون همراه داشتن عدالت و درستكارى ، نه تنها كرامت نيست ، كه موضعگيرى در برابر آن ، كرامت است ، مانند سخن امام حسين عليه السلام در برابر يزيد كه فرمود :
خدا و رسول او و مؤمنان و دامن هاى پاك و نياكان پاكيزه، نمى پذيرند كه ما فرمانبرى از فرومايگان را بر مرگ و جانبازى هاى رادمردانه ترجيح دهيم. ۱

1.الإحتجاج ، ج ۲ ، ص ۹۹ ، ح ۱۶۷.


نسيم حديث
270

كريم و لئيم

آنچه در اين ميان جلب توجه مى كند ، ارائه رفتارهاى لئيم در تقابل با كريم است. شيوه اى كه در موارد قابل اعتنايى از عنوان هاى تعريف شده ، در روايات به چشم مى آيد؛ مانند: تعريف عاقل و جاهل ، نيكوكار و بدكار ، صبر و جزع ، حيا و وقاحت و... ما در جاى خود ، اين شيوه را جزئى از روال معمول شناخت صفات اخلاقى در حوزه روايى دانسته و مبناى منطقى آن را بازگو كرده ايم. ۱اين روش ، مرزها و حدود معنايى يك مفهوم را روشن مى كند و از طريق قاعده « تعرف الأشياء بأضدادها » ، تصوير ذهنى واضح ترى را براى ما به ارمغان مى آورد. رواياتى مانند:
الكريم يلين إذا استعطف، واللئيم يقسو إذا ألطف؛
كريم با مهربانى به او، نرم مى شود، اما فرومايه چون مهربانى ببيند، سخت مى شود.الكريم أبلج، اللئيم ملهوج؛كريم، گشاده رو است، فرومايه، خام و ناپخته است.الكريم يشكر القليل، واللئيم يكفر الجزيل؛كريم كم را سپاس مى نهد و لئيم، فراوان را ناسپاسى مى كند.
اين روايات همگى تقابل كريم به معناى «بزرگوار» و لئيم به معناى «پست و فرومايه» را با رفتارهاى متضادشان ، نشان مى دهند. برخى از اين روايات ، به رفتارهاى مالى و جلوه جود و سخاوت كرامت پرداخته و تقابل آن را با رفتار مالى لئيمان معلوم مى دارند ، مانند :
الكريم من بذل إحسانه، اللئيم من كثر امتنانه؛كريم كسى است كه احسان و نيكى اش را همه جا دريغ ندارد و لئيم كسى است كه منّت نهادنش فراوان است.نائل الكريم يحبّبك إليه، ونائل اللئيم يضعك لديه؛عطاى كريم، تو را نزد او محبوب و عطاى لئيم، تو را نزد وى پست مى گرداند.مسرّة الكرام فى بذل العطاء، ومسرّة اللئام فى سوء الجزاء؛شادى كريمان در بخشش بى دريغ است و شادى لئيمان در بد پاداش دادن (به احسانديگران) است.لذّة الكرام فى الإطعام، ولذّة اللئام فى الطعام؛لذّت كريمان در خوراندن است و لذت لئيمان در خوردن.
روايت اخير بدين معنا است كه شادى و سرور كريمان ، در عطاى عمومى و بخشيدن بدون محدوديت و قيد و بندهاى خودساخته است ، اما لئيمان از آن شاد مى شوند كه حق كسى را و نان و نمك او را بخورند ، بى آن كه در مقابل آن چيزى بپردازند و يا حق آن را به درستى ادا كنند. به زبان ديگر ، كريم اشتياق دارد كه به ديگران بدهد و لئيم ، ميل دارد كه از ديگران بگيرد. تأكيد روايات بر بخشش به عنوان رفتار مالى كريمانه ، چنان فراوان است كه عالم بزرگ علم اخلاق ، ابن مسكويه يكى از معانى كرم را ، سخاوت روان و انفاق فراوان ، بدون مقاومت نفسانى و درونى دانسته اند. ۲
روايات اشاره كننده به تقابل كرامت و لئامت ، در راستاى ارائه تعريف دقيق تر بر اساس همين شيوه ، رفتارهاى غير مالى كريم و لئيم را نيز بر شمرده اند. امام على عليه السلام در اين زمينه فرموده است :
النصيحة من أخلاق الكرام، الغشّ من أخلاق اللئام؛نصيحت و دلسوزى از اخلاق كريمان است و فريب دادن از اخلاق لئيمان.المبادرة الى العفو من أخلاق الكرام، المبادرة الى الانتقام فى شيم اللئام؛زود عفو كردن از اخلاق كريمان است و زود انتقام گرفتن از اخلاق لئيمان.سنّة الكرام ترادف الإنعام، سنّة اللئام قبح الكلام؛شيوه كريمان، نعمت بخشى پى در پى است و روش لئيمان، زشت گويى.سنّة الكرام الوفاء بالعهود، سنّة اللئام الجحود؛شيوه كريمان، وفا كردن به پيمان ها و روش لئيمان، انكار آنها است.عادة الكرام حسن الصنيعة، عادة اللئام قبح الوقيعة؛عادت كريمان، نيكى كردن است، عادت لئيمان، بدگويى از ديگران است.
تعبير قابل تأمل در چند روايت اخير ، كاربرد واژه «سنّت» و «عادت» است. معناى اينواژه ، آن است كه اين رفتارها در كريم ، به صورت مكرّر مشاهده مى شود و به اصطلاح عالمان اخلاق ، از حالت كه موقت است به صورت ملكه ى پايدار تبديل شده است و روشن است كه صدور اتفاقى و يا نادر يك رفتار ، شخص را مصداق كريم يا لئيم نمى كند. دقت در بقيه روايت سوم نيز اين معنا را تأييد مى كند و آن واژه «ترادف» است؛ يعنى كريم كسى است كه عادت و سنّت او انعام پى در پى و متكرر است .
چند حديث ديگر نيز در اين زمينه موجود است كه آنها را زينت بخش انتهاى مقاله مى گردانيم :
الكريم يرى مكارم أفعاله ديناً عليه يقضيه، اللئيم يرى سوالف إحسانه ديناً له يقتضيه؛كريم كارهاى بزرگوارانه خود را دينى برخود مى بيند كه بايد ادا كند و لئيم، احسان هايى كه پيش تر به ديگران كرده، دينى مى داند كه بايد بازپس بگيرد.الكريم إذا احتاج إليك أعفاك وإذا احتجت إليه كفاك، اللئيم إذا احتاج إليك أجفاك وإذا احتجت إليه عنّاك؛كريم چون به تو نيازمند شود، تو را معاف دارد و چون تو به او نياز يافتى، نيازت را برطرف سازد، لئيم چون به تو نيازمند شود، تو را به ستوه آورد و چون تو به او نياز يافتى، به زحمتت اندازد.الكريم يزدجر عمّا يفتخر به اللئيم؛كريم از چيزى كه لئيم به آن مى بالد، متنفّر است.
خوشبختانه ما روايت ديگرى داريم كه توضيح مى دهد كه لئيم چه چيزى را مايه افتخار و مباهات خود مى داند و از اين رو ، آنچه را كه مايه تنفر كريم است ، روشن مى سازد و معين مى دارد كه چرا كريم از آن متنفّر است و دورى مى كند. متن روايت چنين است :
إنّ الكريم يبتهج بفضله، واللئيم يفتخر بملكه؛كريم از فضل و بخشش خود خوشحال مى شود و لئيم به دارايى خويش مى نازد.
آرى ، كريم از انعام و بخشيدن به سرور مى آيد و فرومايه از نگاه داشتن و نبخشيدن. و اين همان معناى به خود يا به ديگران انديشيدن است. اگر همواره بر گرد خود بچرخيم و خودخواهى را بر ديگرخواهى مقدم بداريم ، از كرامت دور افتاده ايم و اگر به ايثار بينديشيم و ديگران را بر خود ترجيح دهيم و همه چيز را براى خود نخواهيم ، مى توانيم

1.روش فهم حديث «خانواده بزرگ حديث ، متقابل ها» ، ص ۱۸۴.

2.«الكرم : انفاق المال الكثير بسهولة من النفس فى الامور الجليلة القدر ، الكثيرة النفع» ، تهذيب الاخلاق ، ص ۳۰.

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64318
صفحه از 369
پرینت  ارسال به