در نقطه مقابل فرهنگ حاكم غرب است كه خانواده را از منزلت حقيقى خود فرو كشيده و آن را به يك قرارداد ساده اجتماعى تنزّل داده است . قراردادى كه به سادگى قابل انفكاك است و از مرحله جسم و نيازهاى مادى كمتر گذر مى كند و به ندرت به نيازهاى روحى و اخروى مى پردازد . با اين ديدگاه به سراغ اصول حاكم بر خانواده مى رويم تا بتوانيم در پرتو آنها ، كانونى مقدس و ارزشمند را بنا نهيم.
اصول حاكم بر خانواده
1 . مودّت و رحمت
خانواده در اسلام بر اصل معنوى محبت بنا شده است و نه بر امور مادى فانى و غير قابل اعتماد مانند زيبايى ، دارايى و اعتبار و... . اسلام ، همسر دوستى را جزء ايمان و اخلاق پيامبران برشمرده و آن را اقتضاى سرشت آفريده شده خدا مى داند. اين محبت بايد در سراسر خانه مشهود باشد ، مرد به زن ، زن به مرد و هر دو به فرزندان و نيز عكس آن. افزون بر اين ، هيچ يك از اعضاى خانواده نبايد محبت خود را پوشيده بدارند ، بلكه بايد در ابراز آن به يكديگر بكوشند و محيط خانواده را ، كانون عشق و صميميت كنند و تنها مرز آن را محدوده هاى تعيين شده شرع بدانند. چنين خانواده اى در سخت ترين وضعيت ها و شديدترين بحران هاى زندگى ، تاب مى آورد و تندباد غم و مصيبت و يا تنگناهاى اقتصادى نمى تواند آن را ريشه كن كند.
گفتنى است برخى با استناد به آيه « وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً »۱ ، ريشه اصلى خانواده را در دوران جوانى ، محبت به هم و در دوران كهنسالى ، رحم و دلسوزى به يكديگر برشمرده اند كه هر چند مستند خاصى ندارد ، اما مى توان آن را استفاده اى لطيف و تا حدودى منطبق بر ويژگى هاى انسانى دانست.
ما اصل محبت را به عنوان ريشه و تنه خانواده مى شناسيم و بر اين باوريم كه بخش اعظم سفارش هاى اسلام به همسران و فرزندان براى ايجاد و نگهداشت اين اصل بنيادين