الدنيا أعطيه إحدى الناقتين إن صلّاهما ، و إنّه جلس فى التشهّد فتفكّر فى نفسه أيّهما يأخذ ، فقال جبرئيل : يا محمّد ، إنّ اللّه يقرئك السلام و يقول لك : تفكّر أيّهما يأخذها أسمنهما و أعظمهما فينحرها و يتصدّق بها لوجه اللّه ، فكان تفكّره للّهِِ عز و جل لا لنفسه و لا للدنيا ، فبكى رسول اللّهِ وأعطاه كليهما؛ 1 ابن عباس، دو شتر ماده بزرگ و فربه را براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هديه آوردند. پس به اصحاب فرمود: آيا كسى در ميان شما هست كه دو ركعت نماز با قيام و ركوع و سجود و وضو و خشوع آن بگذارد، بى آن كه به هيچ كار دنيايى بينديشد و در دل به فكر دنيا باشد ، تا يكى از اين دو شتر را به او بدهم؟ و اين را، يك بار و دو بار و سه بار گفت، ولى هيچ يك از اصحاب پاسخ ندادند
أميرمؤمنان برخاست و گفت: اى پيامبر خدا! من دو ركعت نماز مى خوانم و از تكبير نخستين تا سلام پايان آن، در دل به هيچ كار دنيايى نمى انديشم. پس حضرت فرمود: اى علىّ! بخوان، خدا بر تو درود فرستد. پس امير مؤمنان تكبير گفت و به نماز وارد شد و هنگامى كه سلام دو ركعت را داد، جبرييل بر پيامبر فرود آمد و گفت: اى محمّد! خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: يكى از دو شتر را به او ببخش. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت: من با او شرط كرده بودم كه اگر در دو ركعت نمازى كه مى خواند، به هيچ كار دنيايى نينديشد، به او يكى از دو شتر را بدهم، در حالى كه هنگام نشستن، در تشهد با خود انديشيد كه كدام را بگيرد. جبرييل گفت: خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: او انديشيد كه كدام فربه تر و بزرگ ترند تا آن را بگيرد و قربانى كند و در راه خدا صدقه دهد ، پس انديشه اش براى خداى عز و جل بوده است ونه دنيا. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گريست و هر دو را به او بخشيد .
روشن است كه اين توجه و تمركز ، هر گاه در جوانى و از آغاز عمر شروع شود و با تمرين و مراقبت ادامه يابد و به تأييدات الهى و عصمت ربانى مزيّن گردد ، چنان به اوج مى رسد كه على را در لحظه وصال از خود بى خود سازد و او را مدهوش شكوه ربوبى گرداند. گويى كه جلال و جبروت الهى ، بى پرده و عيان بر او جلوه نموده و كوه صلابتش و جان پايدارش را آتش زده است. او ديگر در اين حال ، سرد و گرم و درد و رنج را احساس نمى كند و تير بر او برآيد يا از او درآيد ، او را از خلسه حضور بيرون نمى آورد.