>

147
نسيم حديث

حديث 8

الإمام الرضا عليه السلام : مَن لم يشكر المنعم مِن المخلوقين، لم يشكر اللّه عز و جل؛۱ امام رضا عليه السلام فرمود : كسى كه از مردمان منعم سپاسگزارى ننمايد (در مقابل احسان و خيرى كه در باره او انجام داده) ، مانند اين است كه از خداوند بزرگ در برابر الطاف و مراحم او شكرگزارى نكرده است .

شرح

شكر به معناى سپاسگزارى ، هم تكليفى در برابر خالق است و هم در برابر مخلوق . اگر چه شكر خالق كه همه نعمت ها ، حتى نعمت احسان دوست از او است ، بسى لازم تر است ، اما طريقه تشكر از او ، سپاسگزارى از كسانى است كه در طريق فيض و احسان او واقع گشته اند و به ما نعمتى را رسانده اند . خداوند متعال ، خود اين را از ما خواسته است كه از كسانى كه به ما احسان و كمكى كرده اند ، سپاسگزارى كنيم و به شكر خداوند بسنده نكنيم و چنين نگوييم كه چون عطا كننده حقيقى ، خداوند است و او قدرت اعطا را به افراد بخشيده است ، ديگر وظيفه اى در برابر اين كسان نداريم . امام زين العابدين عليه السلام گفتگوى اين افراد را با خداوند ، اين گونه به تصوير مى كشد :
يقول اللّه ـ تبارك وتعالى ـ لعبدٍ من عبيده يوم القيامة : أشكرت فلانا؟ فيقول : بل شكرتك يا ربّ ، فيقول : لم تشكرنى إذا لم تشكره ؛۲خداوند ـ تبارك وتعالى ـ به بنده اى از بندگانش در روز قيامت مى گويد : آيا از فلانى سپاسگزارى كردى؟ و او مى گويد : تو را سپاس نهادم ، اى پروردگار من! خداوند مى گويد : «چون او را سپاس ننهادى ، از من هم سپاسگزارى نكردى» .
اين حديث كه به روشنى ، حديث مورد شرح ما را توضيح مى دهد ، درست در نقطه مقابل كسانى است كه به بهانه عرفان و ادعاى شهود حقيقت ، از يك تشكر ساده در برابر

1.عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۱ ، ص ۲۷ . حدثنا عليّ بن أحمد بن محمّد بن عمران الدقّاق ومحمّد بن أحمد السناني والحسين بن إبراهيم بن أحمد المكتب رحمه الله ، قالوا : حدّثنا أبو الحسين محمّد بن أبي عبد اللّه الكوفي ، عن سهل بن زياد الآدمي ، عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني ، عن محمود بن أبي البلاد .

2.الكافى ، ج ۲ ، ص ۹۹ .


نسيم حديث
146

خداوند رحمت خاص و آمرزش اخروى خود را ويژه مؤمنانى كرده است كه از دايره منافع فردى ، گام بيرون مى نهند و بر ديگران شفقت مى ورزند و با همسانى با خداوند رحيم ، خود را در بهشت رحمت و سراى شفقت داخل مى كنند . ۱
رحمت آوردن بر فرودستان ، رحمت فرادست ترين قدرت هستى را براى ما به ارمغان مى آورد و انسان را در سلك مسلمانى و خرقه ايمانى ، نگاه مى دارد . اما اين خوى نيكو ، مانند بسيارى ديگر از رفتارهاى نيك تنها در صورتى مى تواند انسان را به پيش ببرد و او را به منزلگاه جاويد و سعادت ابديش سوق دهد كه با مانعهاى بزرگ و اساسى ، روبه رو نشود و گرمى آن به سردى نگرايد .
بخش دوم حديث بدين مسئله ناظر است كه لهو و لعب فراوان و بيهودگى و بيكارگى از تأثير دو عامل آمرزش زن جلوگيرى مى كند ؛ چه زنها به طور معمولى دوره باردارى را طى مى كنند كه خود دوره رنج و صبر است و عامل تقرب به خداوند و نيز پرورش و شير دادن و عطوفت به فرزند كه آن هم زمينه نزول رحمت الهى ۲ است و اين به معناى دخول اكثريت زنان به بهشت رحمت است .اما مانع بزرگ اين ميدان ، سرگرمى هاى بى فايده و بيهوده كارى و وقت گذرانى زن است كه رنج و مشقت ماهها باردارى و رحمت و شفقت سالها بچه دارى را هدر مى دهد و اجازه نمى دهد كه پاكى اين دوره تا پايان ، سالم و دست ناخورده باقى بماند .
مى توان چنين گفت كه زن به طور طبيعى با ايمان و اعمال صالحه مانعى از دخول به بهشت ندارد و حتى راحت تر از مرد به آن دست مى يابد ؛ اما به سبب كمتر بودن وظايف و اشتغالات گاه به ورطه بيكارگى و خوشگذرانى سقوط مى كند و به دست خود ، مسير بهشت را بر خود مى بندد .

1.همان ، ح ۵۹۶۷ .

2.الكافى ، ج ۶ ، ص ۵۰ .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64598
صفحه از 369
پرینت  ارسال به