>

149
نسيم حديث

از دست و زبان او در آسايش باشند ؛ از ما نيست كسى كه همسايگانش از آزار او در امان نباشند .

شرح

احاديث بسيارى به ذكر معناى ايمان و لوازم آن پرداخته اند . برخى از آنها ، مفهوم ايمان را بيان مى دارند ، برخى به كمال و حقيقت آن اشاره دارند و دسته اى به تفاوت آن با اسلام پرداخته اند . با توجه به اين زمينه مى توان احتمال داد كه حديث به كمال ايمان و لوازم اخلاقى آن اشاره دارد ؛ اگر چه محتمل است با توجه به صدور حديث از امام رضا عليه السلام ، كه از نظر تاريخى پس از نزاع مشهور مرجئه ، خوارج و معتزله قرار دارد ، به تفاوت كلامى اسلام و ايمان نيز ناظر است . از ديدگاه امامان معصوم شيعه عليهم السلام ايمان مفهومى پر دامنه تر و از جنبه مصداقى محدودتر از اسلام است و از اين رو ، ايمان و اسلام را مانند كعبه و مسجد الحرام دانسته اند كه يكى در دل ديگرى است و هر كس كه در كعبه باشد ، در مسجد الحرام است؛ ولى هر كس كه در مسجد الحرام باشد لزوما در كعبه نيست . اين همان مفهوم آيه چهارده سوره حجرات است كه خداوند به اعراب ، نسبت مسلمانى مى دهد ، ولى آنان را مؤمن نمى خواند ۱ ؛ چون ايمان آنان در همين مرحله شهادت و اقرار و آزار نرساندن به مؤمنان مانده است و هنوز به قلب آن نفوذ نكرده و راسخ نگشته است .
امام رضا عليه السلام در اين حديث به اين معناى اخير توجه داده است و مى فرمايد ، مؤمن فقط در ظاهر به كار نيك نمى پردازد و تنها در حضور ديگران خود را از كار زشت باز نمى دارد . مؤمن به مرتبه اى رسيده است كه از كار نيك خود لذت مى برد و از احسان خود خشنود مى شود و چون فريب نفس امّاره و شيطان اغواگر را خورد و به دام تسويلات انسانى و شيطانى افتاد ، از كرده خود پشيمان مى گردد و از خدا ، آمرزش مى طلبد . اين بازگشت و توبه است كه تفاوت انسان مؤمن را از بى ايمان مى نماياند . هيچ كس نيست كه در تله شيطان ، گرفتار نشود و در سراسر عمر به وسوسه او گمراه نگردد ، اما مؤمنان كه همان اشخاص متقى و پرهيزكارند در برابر اين وسوسه ها ، مقاومت مى كنند و هر گاه

1.قالت الاعراب آمنّا ، قل لم تؤمنوا ولكن قولوا أسلمنا ولمّا يدخل الإيمان في قلوبكم .


نسيم حديث
148

احسان ها و عطاياى پاك و بى آلايش بندگان خوب خدا ، دريغ مى ورزند و با انكار نقش اين نيكوكاران ، وظيفه دينى و عرفى را از دوش خود بر مى دارند . در حديثى منسوب به امام صادق عليه السلام ، اين دسته افراد ، مورد نفرين قرار گرفته اند ؛ زيرا راه نيكى و احسان مردم را مى بندند ؛ چه ، بسيارى از آدميان پس از كار نيك و احسان خود ، حداقل انتظارشان ، زبان خير و ثناى آن كسى است كه بر او نعمتى بخشيده اند و چون اين كمترين را مشاهده نمى كنند ، گاه حكم كلى مى رانند و مردم را ناسپاس مى خوانند و از احسان و نيكى به ديگران ، دست مى كشند . ۱
به اين دسته نيز بايد گفت ، پيامبران و امامان عليهم السلام و همه مؤمنان و نيكوكاران صالح و مخلص چنين اند . خداوند ، نيكى آنان را پوشيده مى دارد و آن را براى روز آخرت ، مى اندوزد . سخنان گهربار امامان عليهم السلام در اين باره كم نيست و احاديث دالّ بر اين سنّت الهى تحت عنوان «المؤمن مكفّر» در عنوان «شكر» از كتاب ميزان الحكمة آمده است . ۲
گفتنى است اين حديث در ادبيات عاميانه و گاه برخى كتابها ، نقل معنا شده و بدين صورت در آمده است : « من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق » كه تنها تفاوت اين نقل با متن اصلى حديث در تعميم آن است ؛ زيرا متن اصلى به درستى ، تنها شكر و سپاس آن دسته از مردم و مخلوقين را واجب مى داند كه به ما نعمتى بخشيده و احسانى ارزانى مان داشته اند .

حديث 9

الإمام الرضا عليه السلام : المؤمن الذى إذا أحسن استبشر، و إذا أساء استغفر، و المسلم الذى يسلم المسلمون من لسانه و يده ، ليس منّا من لم يأمن جاره بوائقه؛ 3 امام رضا عليه السلام فرمود : مؤمن كسى است كه هرگاه نيكى كند ، از عمل خود خوشحال شود ، و هر گاه از او عمل بدى سر زد ، استغفار كند . مسلمان كسى است كه مسلمانان

1.ر . ك : الاختصاص ، ص ۲۴۱ .

2.ميزان الحكمة ، ج ۴ ، ص ۱۴۹۳ .

3.عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۱ ، ص ۲۷ . حدثنا عليّ بن أحمد بن محمّد بن عمران الدقّاق ومحمّد بن أحمد السناني والحسين بن إبراهيم بن أحمد المكتب رحمه الله ، قالوا : حدّثنا أبو الحسين محمّد بن أبي عبد اللّه الكوفي ، عن سهل بن زياد الآدمي ، عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني ، عن إبراهيم بن أبي محمود .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64702
صفحه از 369
پرینت  ارسال به