مفهوم نخست ، تعريف شيخ نراق را از ديگر تعريف ها ، به روايات نزديك تر مى سازد؛ زيرا گفتيم كه روايات رسيده به ما ، تصرفى در معناى لغوى نكرده اند و عجب را در همان استعظام نفس و خشنودى و رضايت از خود و به تعبير امروزين ، «خود شيفتگى» به كار برده اند.
از اين رو ، محقق نراقى ، بر خلاف پيشينيان ، بزرگ شمردن نعمت و رؤيت كمال و احسان را معنا و تفسير عجب ندانسته ، بلكه آن را به عنوان سبب استعظام نفس در تعريف خود گنجانده است.
افزون بر روايات ، دقت در رفتار روانى شخص معجب نيز ، اين نكته نغز را تأكيد مى كند. انسان گرفتار عجب ، صفات و افعال كمالى و نعمت هاى الهى داده شده به او را بزرگ مى بيند و در نتيجه ، خود را كه صاحب اين كمالات است ، بزرگ مى شمرد و به اعمال و طاعات و نعمت ها مى نازد ، تا خود را بزرگ جلوه دهد. برخى روايات ، بر دوگانگى «فراوان شمارى عمل» و «عجب» و تفاوت معنايى آن دو ، دلالت دارند. از جمله آن كه امام صادق عليه السلام «قاصمات الظهر» را سه چيز مى داند: استكثار عمل ، نسيان ذنوب و اعجاب به رأى . ۱
در مكالمه موسى با شيطان نيز به اين جدايى اشاره شده است. در آنجا شيطان سبب تسلط خود بر انسان را «اعجاب به نفس ، استكثار عمل و كوچك شمردن گناهان» مى شمرد ۲ و در سخنرانى براى سربازانش ، آسوده خاطر شدنش را از انسان به «استكثار عمل ، نسيان ذنوب و دخول عجب به نفس او» دانسته است؛ زيرا عدم قبولى اعمال انسان را سبب مى شود. ۳
4 . معناى عجب نزد امام خمينى «ره»
امام خمينى رحمه الله پس از نقل تعريف علّامه مجلسى و نيز تعريف شيخ بهايى ، آن را به شرط