>

199
نسيم حديث

روايات نزديك تر است. كلينى ، بزرگ محدث شيعه نيز ، آن را به عجب مربوط دانسته و روايات آن را در همان باب «عجب» آورده است. ۱
روايات ديگر نيز ، اين معنا را تأييد مى نمايند و ادلال و ناز به طاعت را ، در كنار رضايت و افتخار به عمل ، و در برابر ندامت و پشيمانى از گناه مى نهند و آن را مذمّت و نكوهش مى كنند ، وخندان گنهكار اما معترف به آن را ، از گريان نازكننده بر خدايش برتر مى دانند. ۲

5 . نشانه هاى عجب از ديدگاه روان شناسى

خودشيفتگى ، در تعلميات روان شناسان ، كمتر مورد توجه قرار گرفته است ، به حدى كه فرويد ، آن را از كشفيات و مهم ترين يافته هاى خود مى داند و از اين يافته خويش ، در توضيح پديده هايى چون حسد و ساديسم و نيز ملت گرايى و ميل به جنگ ، سود جسته است. اما اين يافته فرويد ، به وسيله شاگردانش ، چون يونگ و آدلر دنبال نشد و تحت تأثير نظريه ليبدوى او محدود و محصور ماند ، ۳ و تنها سال ها بعد ، با توجه اريك فروم به اين مسئله و تقسيم آن به خودشيفتگى فردى و اجتماعى ، توجه برخى از عالمان بدان جلب شد.
دكتر سعيد شاملو ، نويسنده كتاب آسيب شناسى روانى ، ۴ در ذيل بيمارى «اختلال شخصيت نارسيستيك» ۵ ، نشانه هاى آن را چنين مى شمرد:
علائم بارز اين اختلال شخصيت، عبارت است از: احساس شديد خود مهم بينى و شاخص بودن ، تخيلات شديد و دائمى در باره موفقيت ، احتياج شديد به خودنمايى و جلب توجه و تحسين ديگران ، اختلال بين فردى و عاطفى، مانند اتكاء و استثمار ديگران.

1.الكافى ، ج ۲ ، ص ۳۱۳ باب عجب.

2.براى نمونه ر. ك : الارشاد ، ج ۱ ، ص ۳۰۴ ، ح ۱۶۰ : «ضاحك معترف بذنبه أفضل من باك مدلّ على ربّه».

3.Freud , Totem and Taboo (Standard Edition), Vol.XIII,p.۸۹به نقل از ، دل آدمى ، ص ۴۷

4.آسيب شناسى روانى «روان شناسى مرضى» ، سعيد شاملو ، تهران ، چاپ صفا ، سال ۱۳۷۳ ، ص ۱۳.

5.Naricissistic Personality Disorder


نسيم حديث
198

چنان عمل و كار نيك خود را بزرگ و پر ارزش بپندارد كه بدان ناز بفروشد و غنج و غمزه بيايد. ايشان در اين باره مى فرمايد:
مرتبه ديگر، آن است كه به واسطه شدت عجبى كه در قلب است، «غنج و دلال» كند بر حق تعالى و اين غير از منّت گذارى است، گرچه بعضى بزرگان فَرق نگذاشته اند ۱
. صاجب اين مقام، خود را محبوب حق مى پندارد و خود را در سلك مقرّبين و سابقين مى شمارد. ۲
از اين گفته بر مى آيد كه ناز و ادلال ، در مفهوم عجب مى گنجد و يكى از مراتب آن است ، و اين مخالف نظر نراقى در جامع السعادات است كه «ادلال و ناز» را ، «عجب به اضافه چيزى بيشتر» مى داند و مى گويد:
ثمّ لو انضاف إلى العُجب ـ أى غلب على نفس المعجب ـ أنّ له عند اللّه حقّاً و أنّه بمكان و استبعد أن يجرى عليه مكروه و كان متوقّعاً منه كرامة لعمله، سُمّىَ ذلك إدلالاً بالعمل، فكأنّه يرى لنفسه على اللّه دالّة، فهو وراء العُجب و فوقه، إذ كلّ مدلّ معجب، و ربّ معجب لا يكون مدلّاً ؛سپس اگر به خودپسندى، اين نيز اضافه گردد، يعنى برجان فرد خود پسند چيره گردد كه نزد خدا حقى و منزلتى دارد و جارى شدن ناخوشى ها را بر خود بعيد بداند و در برابر عملش ، متوقّع بزرگداشت خدا باشد ، ادلال به عمل ناميده مى شود ، گويى كه در برابر خدا ناز مى كند ، پس اين فراتر و بيشتر از خود پسندى است ؛ زيرا هر ناز كننده اى ، خود پسند است ، اما هر خود پسندى ، ناز كننده نيست .
نراقى در ادامه سخن ، شخص معجب را متوقع جزاى بر عمل خود نمى داند ، ولى مدلّ «ناز كننده» را متوقع اجابت دعوتش مى داند و ردّ آن را امرى غريب مى شمرد كه از آن متعجب مى شود. نراقى در پايان ، به آيه اى كه از سوره فاطر آورديم ، استشهاد مى كند و همين روايت امام كاظم را مى آورد ، اما امام خمينى توقع و طلبكارى از خداوند متعال را نيز همچون ادلال و ناز ، از درجات عجب و در مفهوم آن داخل مى داند.
مى توان گفت نظر امام خمينى در باره دخول ادلال در مفهوم عجب ، دقيق تر و به

1.ظاهرا مقصود امام خمينى از «برخى بزرگان» ايشان باشد.

2.همان ، ص ۱۵۷ .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64469
صفحه از 369
پرینت  ارسال به