>

203
نسيم حديث

عشيره و پدران و اجداد بزرگ ، و يا مال و ثروت. برخى از عالمان پيشين اخلاق ، اين امور را «اسباب عجب» ناميده و آنها را به هشت گونه رسانده اند. ۱ فاضلان نراقى ، دو سبب ديگر بر اين اسباب افزوده اند. گفتنى است اين دو بزرگوار در جامع السعادات و معراج السعادة به گونه مستقل به اين بحث نپرداخته ، بلكه آن را در ضمن بحث درمان عجب طرح كرده اند؛ زيرا درمان ، مستلزم شناخت ريشه ها و عوامل پيدايش بيمارى است.
ابن مسكويه ۲ ، امام محمّد غزالى و به دنبال او فيض كاشانى ، ريشه اساسى عجب را جهل محض انسان گرفته اند. ۳ در ميان عالمان معاصر ، شهيد دستغيب شيرازى نيز عجب را ناشى از نادانى و غفلت و غرور انسان مى داند. ۴ با نظر به روايات ، مى توان به مؤيّداتى براى اين نظر دست يافت. روايات متعددى در اين معنا صادر شده است كه عجب را نشانه بلاهت و ضعف عقل انسان و يا آن را رأس جهل و حماقت دانسته اند ، همچون حديث امام على عليه السلام : « العحب رأس الجهل » ۵ ؛ خودپسندى ، اوج جهل است ، و حديث امام رضا عليه السلام از امام على عليه السلام « حسبك من الجهل أن تعجب بعلمك » ۶ ؛ در جهل تو همين بس كه از دانشت خوشت آيد ، و حديث امام صادق عليه السلام : « لا جهل أضرّ من العحب » ۷ ؛ جهلى زيان بارتر از عجب نيست ، و احاديث متعدد ديگر كه در دو باب « العجب آفة اللب » و « العجب حمق » از عنوان «العجب» در كتاب بزرگ ميزان الحكمة آمده است.
در اين معنا ، اهل سنت نيز رواياتى را از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل نموده كه براى نمونه يكى از آنها را نقل مى كنيم. « كفى بالمرء جهلاً إذا أعجب برأيه » ؛ در جهل انسان همين بس كه از رأى خويش خرسند باشد. اين حديث را طبرانى در معجم اوسط خود ۸ و أبو نعيم

1.احياء علوم الدين ، ج ۳ ، ص ۵۴۳ .

2.تهذيب الاخلاق ، ص ۱۶۶.

3.احياء علوم الدين ، ج ۳ ، ص ۵۴۳ ؛ محجه البيضاء ، ج ۶ ، ص ۲۸۲.

4.قلب سليم ، ص ۴۱۹.

5.غرر الحكم ، ح ۴۱۴.

6.الأمالى ، طوسى ، ص ۵۶ ، ح ۷۸.

7.الكافى ، ج ۸ ، ص ۲۴۴ ، ح ۳۳۸ ؛ مشكاة الأنوار ، ص ۱۴۱ ، ح ۳۳۶ با لفظ «امرّ» به معناى تلخ تر.

8.المعجم الاوسط ، ج ۸ ، ص ۳۰۲ ، ح ۸۶۹۸.


نسيم حديث
202

خوب مى تواند تحمل كند ، اما تهديد اموال او، به سان تهديد زندگانى اوست. از سوى ديگر ، براى كسى كه هوشش نمايانگر نفس اوست ، اين واقعيت كه حرف احمقانه اى زده است، آن چنان دردناك است كه امكان دارد به يك افسردگى جدى بينجامد. به هر حال ، هر اندازه خودشيفتگى شديدتر باشد ، شخص خود شيفته، واقعيت قصورى از جانب خويش ، يا هر انتقاد مشروعى را از جانب ديگران ، كمتر خواهد پذيرفت. او فقط از رفتار اهانت آميز آن شخص احساس خشم مى كند ، يا مى پندارد كه آن شخص بى حسّ تر و بيسوادتر و فلان تر ... از آن است كه بتواند قضاوت درستى داشته باشد (در اين مورد، مرد بسيار باهوش، ولى شديدا خود شيفته اى را به خاطر مى آورم كه وقتى نتيجه آزمون رورشاخ ۱ خود را ديد كه برخلاف آن تصوير آرمانى بود كه از خويشتن داشت ، گفت: براى روان شناسى كه اين آزمون را انجام داده است ، متأسفم ؛ او بايد دچار پارانوياى شديد باشد) .

ب ريشه عجب

گذشت كه عجب و خودپسندى ، بزرگ شمردن نفس به خاطر كمالى است كه شخص خودپسند براى آن مى بيند. به عبارت ديگر ، كمالات نفسانى و يا رفتارى ، وسيله اى براى حصول سرور و ابتهاج و بزرگ شمردن نفس است و نيز گفتيم كه تخيّل اين صفات و يا نيك پنداشتن صفات غير نيكو براى حصول عجب كافى است.
گستره اين كمالات واقعى يا تخيّلى ، به گستره كمالات انسان است و شامل افعال و صفات ، اعمّ از اختيارى و خدادادى مى شود. در كردار و رفتار نيز ، شامل افعال عبادى مانند نماز و روزه و حتى كارهاى عادى همچون تند دويدن و نيكو پريدن مى شود. به عبارت ديگر ، انسان مى تواند از هر بهانه اى براى نيكو ديدن خود بهره گيرى كند ، اگرچه عجب در اعمال اختيارى و عبادى بيشتر رخ مى دهد ، و برخى از درجات عجب مثل منّت نهادن بر خداوند و ادلال به ايمان و عمل صالح تنها در اين زمينه شكل مى گيرد.
عجب ، در زمينه هاى صفات و كمالات غير اختيارى هم شكل مى گيرد ، مانند عجبِ به جسم و هيكل و قدرت و سلامت آن ، و يا عقل و هوش و رأى ، و يا به نسب و حسب و

1.Rorschach يك آزمون فرافكن روان شناسى ، مربوط به شخصيت است .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64740
صفحه از 369
پرینت  ارسال به