>

205
نسيم حديث

اينچنين در چنبره خيالات واهى گرفتار مى آيد؟!پاسخ اين سؤال ، تعيين كننده ريشه عجب است ، و در كلمات امام خمينى يافت مى شود. ايشان ، ريشه اساسى عجب را مانند ديگر بيمارى هاى اخلاقى ، در خوددوستى مى جويد و مى فرمايد:
رذيله عجب، از حبّ نفس پيدا مى شود، چون كه انسان مفطور به حبّ نفس است و سرمنشأ تمام خطاهاى انسانى و رذائل اخلاقى، حبّ نفس است. ۱
مى توان چنين استدلال كرد كه محبّت شديد انسان به خويشتن كه هيچ گاه از ميان نمى رود و از لوازم ادامه حيات و بقاى نوع است ، باعث مى شود ، ديده عقل از درون نابينا گردد و نور آن به همه زواياى نهان و پنهان نفس ره نبرد و انسان ، خويشتن را با ديده تسامح بنگرد و خود را دوست داشتنى بپندارد و اين همان معناى « حبّ الشى ء يعمى و يصمّ » است. بدين گونه ، مى توان ميان دو علت بيان شده براى عجب ، پيوند زد و آن دو را به هم مرتبط دانست ، اگر چه علت اصلى ، همان است كه امام خمينى فرموده است و با دستاوردهاى علم امروز مطابقت دارد. ۲
آنچه در پايان بايد افزود ، نقش شيطان در اين ميان است. او با تزيين عمل انسان ، آن را به صورت كمال و تمام نشان مى دهد و با استكثار اعمال و زياد به چشم آوردن آنها ، زمينه عجب را فراهم مى آورد تا با وسوسه هاى پى در پى ، انسان را در دام خود گرفتار سازد. گاه اين نقش به ديگران سپرده مى شود و چاپلوسى آنان ، انسان را فريفته خود مى كند و عمل خود را نيكو ، بى نقص و فراوان مى بيند و از خود خشنود مى گردد .

1.چهل حديث ، ص ۱۷۶.

2.فرويد معتقد بود كه در بيشتر مردمان ، مى توان يك هسته مركزى و دور از دسترس خودشيفتگى يافت كه در برابر هرگونه تلاشى براى رفع كامل آن مقاومت مى ورزد ، و اريك فروم منتقد مكتب فرويد كه خود را در اين مسئله دنباله رو او مى داند ، مى گويد : «طبيعت ، مقدار زيادى خودشيفتگى در آدمى به وديعه نهاده است تا او را به انجام آنچه براى بقاء ضرورى است ، قادر سازد» . ما مى توانيم با مراجعه به متون دينى و اخلاقى خود ، اين را به همان حبّ نفس تفسير كنيم. محتبى كه در سرشت آدمى به وديعت نهاده شده و انرژى روانى حيات و سائق زندگى را تأمين مى كند ، و تنها در صورت طغيان و فراتر شدن از حدّ اعتدال خويش ، به مادر بيمارى هاى روحى انسان تبديل مى شود. ر. ك : اريك فروم ، دل آدمى و گرايشش به خير و شر ، ص ۸۶ و ۸۷ .


نسيم حديث
204

اصفهانى در حلية الاولياء ۱ نقل كرده اند. افزون بر اينها ، رواياتى نيز داريم كه عجب را با نسيان عيب ها و گناهان مرتبط مى داند ، و برخى روايات ، سنجش و مقايسه اعمال و عبادات را با اعمال و عبادات ديگران كه موجب از ميان رفتن جهل مركب شخص خودپسند مى شود ، به عنوان روش معالجه عجب توصيه كرده اند.
به ديگر سخن ، هر گاه انسان خود را درست نشناسد ، در باره خود به اشتباه مى افتد و خويشتن را بزرگ و دوست داشتنى مى بيند و اعمال و صفاتش را كامل و بى نقص مى پندارد و بدان ها مى بالد و مى نازد و بر ديگران منّت مى نهد. چه ، اگر انسان خود را خوب و زيبا نبيند و درون خود را بكاود و به عيب ها و آلودگى هايش پى ببرد و در يك مقايسه دايمى با بهتر از خود و انسان هاى كامل ، متوجه ضعف و نقص و زشتى خود شود ، هيچ گاه خود را بزرگ و دوست داشتنى نمى يابد و به آن علاقه نمى ورزد ، و اين با رواياتى كه عجب را مانع رشد و ترقى انسان مى داند ، ۲ سازگار و با رواياتى كه معالجه انسان معجب را به سبب جهل مركب و نابخرديش ميسّر نمى داند ، همخوان است ۳ ؛ زيرا نديدن نقص نفس است كه حركتى را به سوى رشد و يا اصلاح و رفع عيب موجب نمى شود.
اين جاهلانه و غافلانه نگريستن به خود ، انسان را محبوب خويش مى كند و چنين انسانى كه از خودش خوشش آمده و از اعمال خود نيز خشنود گشته است ، به ستايش خود مى پردازد و اين دور متعاكس تكرار مى شود. اين نكته ، در روان شناسى جديد نيز مورد توجه قرار گرفته است ، و خطرناك ترين حاصل خودشيفتگى را تحريف قضاوت معقول و انحراف شديد قابليت تفكر و داورى دانسته اند. ۴
اما پرسش اين است كه چگونه انسان از خود غافل مى شود و تا اين حدّ در مرداب جهل فرو مى رود؟! چگونه انسانى كه به نفس خود بصير است و خويشتن را بيشتر از هر شخص ديگرى مى شناسد ، در باره خود چنين تصورات اشتباه و به دور از واقعى مى كند و

1.حلية الاولياء ، ج ۵ ، ص ۱۷۴.

2.الاعجاب يمنع من الازدياد (نهج البلاغة ، حكمت ۱۶۷).

3.كتاب اختصاص ، ص ۲۲۱ ، سخن حضرت عيسى عليه السلام در اين باره .

4.دل آدمى و گرايشش به خير و شر ، اريك فروم ، ص ۸۹ .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64604
صفحه از 369
پرینت  ارسال به