هر كس به برادر دينى اش شكوه كند، گويى به خدا شكوه كرده است و هر كس به شخص ديگرى شكوه كند، از خدا شكوه كرده است.
5 . گريستن
اين روش نيز مانند روش پيشين ، براى آن دسته از كسانى است كه وابستگى عاطفى بيشترى با فرد و يا شى ء از دست رفته داشته اند. در مرحله هاى اوليه ورود مصيبت ، يادآورى عزيز از دست رفته ، موجب اندوه باطنى و گريه ظاهرى مى گردد و اين ، به هيچ وجه ناپسند نيست.
احاديث ما ، اين واكنش طبيعى را نتيجه عواطف انسانى مى داند. عاطفه اى كه بر اساس احساس رابطه نزديكى با فرد و يا شى ء از دست رفته ، تاب و تحمل فراق و جدايى را مى برد ، به ويژه اگر اين جدايى ، هميشگى و بدون بازگشت باشد. تنها سفارش مكرر پيشوايان ما در اين ميان ، خوددارى از هذيان گويى و بيهوده كارى است. امام على عليه السلام در اين باره چنين فرموده است:
رخّص رسول اللّه فى البكاء عند المصيبة، و قال: «النفس مصابة و العين دامعة و العهد قريب، فقولوا ما أرضى اللّه و لا تقولوا الهجر»؛۱پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اجازه داد كه در مصيبت ها بگرييم، و فرمود: نفس، مصيبت ديده است و چشم، گريان و عهد و ياد، نزديك. پس چيزى بگوييد كه خدا را خوشنود كند و هذيان نگوييد.
از واژه «رخصّ» مى توان چنين استفاده نمود كه گريه ، براى آن دسته از كسانى كه ياراى خويشتن دارى ندارند ، جايز دانسته شده است. اين معنا به وسيله دو روايت زير تأييد مى شود ، امام صادق عليه السلام فرمود:
من خاف على نفسه من وجدٍ بمصيبة، فليفض من دموعه، فإنّه يسكن منه؛۲هر كس از مصيبتى كه به او رسيده بر جان خويش بيمناك است، اشك بريزد كه او را تسكين مى دهد.امام صادق عليه السلام در روايتى ديگر ، به مردى مصيبت ديده مى فرمايد:
فأفض من دموعك، فإنّها تسكّن؛۳اشك بريز؛ كه آن تسكين بخش است.
اين بدان معناست كه هر چند انسان هاى دورتر از مصيبت و با پيوندهاى عاطفى كمتر ، و يا افراد قوى و داراى جان هاى نيرومند كه به گاه مصيبت ها ، خم به ابرو نمى آورند ، نيازى به گريستن ندارند ، اما اين روش ، براى كسانى كه خوددارى از گريستن و فروخوردن اندوه ، جان آنان را مى كاهد و در صورت برون ريزى نكردن ، روح آنان فرسوده مى شود ، لازم است. اين درست ، نقطه مقابل نظر برخى از شاخه هاى افراطى مذهبى و فرقه هاى تندرو است كه گريه بر مرده را حرام مى شمرند و از آن منع مى كنند .