5 . امانى ديدن نعمت ها
عبارت «او را از دست داديم» چنين مى فهماند كه آن شى ء را از آنِ خود مى دانسته ايم كه به سبب خاصى از ما گرفته اند. احساس مالكيت بشر نسبت به ثروت ، فرزند و دوستان صميمى اش ، مانع از توجه به اين معنا مى شود كه هيچ چيز از آنِ او نيست و تنها براى گذراندن زندگى چند روزه دنيا ، آن هم نه براى هميشه آن ، نعمت هايى خرد و كلان در اختيارش نهاده اند. مطابق آيه استرجاع ، ما خود نيز از آن خداييم و اختياردار ما ديگرى است و اين ، به معناى امانى ديدن نعمت هاست و هيچ كس مالك اصلى را به خاطر استردادامانتش خود نكوهش نمى كند ، بلكه اگر فرد امانتدار ، از بازپس گيرى امانت ، شكوه كند ، او را سرزنش مى كنند و طمع او را مى نكوهند. بر اين اساس ، ديگر گله گزارى از مصيبت و پرسيدن از دست دادن فلان شى ء ، نابجا است و ناراحتى از دست دادن به ناراحتى جدايى و دورى ، تنزل مى يابد و از كينه ورزى نسبت به مدبّر هستى جلو مى گيرد.
در اين نگاه ، مى توانيم بپذيريم كه ده ها سال مصلحت بوده است فلان عزيز و فلان شى ء در دست ما به امانت باشد و اكنون ، حكيمانه است كه در دست ما نباشد. آن كه سپرده را نزد ما نهاده است ، حق دارد بدون اطلاع و رضايت ، آن را از ما بازپس گيرد ، پس اگر مصلحت ما نيز در اين باشد و اجرى هم براى ما منظور شود و راه رضايت ما را هم در دستان خود ما قرار دهد ، جايز و عادلانه است كه امانت را بازپس گيرد.
در بخش آينده ، خواهيم گفت كه رضايت ما ، چگونه نعمت موقت از دست رفته را به نعمت بازگشته جاويد تبديل مى كند. در اينجا به داستان ابو طلحه انصارى و همسرش اشاره مى كنيم كه چه سان ، بر اساس اين نگرش ، داغ از دست رفتن فرزند را به آسانى تحمّل كردند.
أبوطلحه ، پسرش را بسيار دوست داشت و چون بيمار شد و از دنيا رفت ، مادرش او را در پارچه اى پيچيد و در گوشه اى از اتاق نهاد و به اهل خانه هشدار داد كه مبادا از اين موضوع ، چيزى به أبوطلحه بگويند. سپس خوراكى آماده ساخت و خود را خوشبو كرد و پس از آمدن ابو طلحه و پاسخى توريه آميز به او در باره فرزند و آوردن غذا و در كنارش آرميدن و آرامش يافتن وى ، گفت: اى ابو طلحه! آيا از اين كه امانتى را كه نزد ما بود به صاحبش برگردانيم ، خشمناك مى شوى؟ ابوطلحه گفت: سبحان اللّه ! نه. زن گفت: پسرت ، امانت الهى نزد ما بود ، پس او را گرفت. ابوطلحه گفت: من از تو به شكيبايى ، سزاوارترم. پس برخاست و غسل كرد و دو ركعت نماز خواند و نزد پيامبر آمد و قضيه را بازگفت. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند به شما بركت دهد و سپاسْ خداوند را كه در ميان امتم ، زنى شكيبا همچون زن شكيباى بنى اسراييل نهاد ، و پيامبر داستان آن زن را گفت. ۱