>

277
نسيم حديث

در روايات ، واژه ديگرى نيز به كار مى رود كه اعمّ از بحث حاضر است و آن ، «الاحتجاج» است ، يعنى دليل آوردن و اقامه حجّت براى اثبات يك مطلب ، خواه موضع مشخص از پيش تعيين شده اى موجود باشد يا نه. به عبارت ديگر ، فرد الاحتجاج كننده ، تنها در پى دليل است و از آنچه دليل به او بگويد ، پيروى مى كند و اصرار ندارد كه مثل جدل ، به همان ادعاى نخستين خود برسد. ۱
اين تعريف ها ، همه برگرفته از لغت و عرف اند و با اصطلاح منطقى و فلسفى خود متفاوتند. واژه جدل ، نمونه خوبى براى نمايش اين تفاوت است. بنا بر تاريخ فلسفه ، «زنون» ، شاگرد برمنيدس ، نخستين كسى است كه «جدل» را در فلسفه به كار برد. او جدل را به مثابه ابزارى براى نقض ديدگاه مخالفان خود و اثبات نظريه خويش از طريق برهان خلف به كار برد. پس از او ، سوفسطائيان و وكيلان يونانى ، جدل را در دادگاه ها و براى پيروزى بر خصم ، به كار بستند و سقراط و افلاطون ، آن را روشى براى گام برداشتن از جزئى ها و مصداق ها ، به سوى تعريف هاى كلّى و فراگير مى دانستند. آنچه امروز به عنوان جدل خوانده مى شود ، از پايه گذار علم منطق ، ارسطو به جا مانده است. او ، جدل را گونه اى استدلال مى دانست كه بر پايه مسلّمات و آراى مورد توافق بنا نهاده شده و تنها در صورت صحّت اين پايه هاى مفروض و پذيرفته شده ، نتيجه درست مى دهد و نه هميشه.
در اروپا ، جدل عنوانى عام براى همه شيوه هاى منطقى اثبات گزاره هاى فلسفى بود و بعدها فيخته ، هگل و ماركس ، آن را فرايندى مركب از سه مرحله تز ، آنتى تز و سنتز دانستند و آن را حتى از عرصه انديشه به جهان خارج سرايت دادند و گفتند :
هستى نيز مانند آنچه در ذهن اتفاق مى افتد، متضاد خود را به وجود مى آورد و سپس از سر جدال اين ضد با شى ء اصلى، تركيبى تأليف يافته از هر دو به وجود مى آيد. ۲

پيشينه، جايگاه و اهميت مناظره

بشر از ديرباز ، خود را با صفت مميّزه «نطق» شناخته و از ديگر موجودات جدا ساخته است. انسان ها ، ارتباط با خود را از طريق گفتگو سامان داده و به انديشه هاى يكديگر پى

1.معجم مقائيس اللغة ، ج ۲ ، ص ۲۹ ؛ المصباح المنير ، ص ۱۲۱.

2.ر. ك : گفتگوى تمدن ها ، ص ۱۳.


نسيم حديث
276

دلالت مى كنند.
جدال ، در لغت به معناى شدّت خصومت است و جدال و مجادله كه هر دو مصدر باب مفاعله هستند ، به معناى مناقشه ميان دو نفرند كه مى كوشند ادعاى خود را ثابت كنند. ۱ در جدل ، هر دو سوى بحث ، موضع پيشينى دارند و مى كوشند تا همان را به طرف مقابل بقبولانند و او را به پذيرش آن وا دارند.
مناظره نيز تقريبا به همين معناست ، اگرچه بنا به گفته برخى لغت شناسان ، مى توان آن را با مراء هم معنا دانست. مراء در لغت به صلابت و سختى اطلاق مى شود. به سخن سخت و درشت ، مراء مى گويند. ۲
مراء به معناى شكست هم آمده است و انكار و ترديد را در دل خود دارد و در اصطلاح ، به جدال شك دار گفته مى شود. يعنى مراء ، نوع خاصى از جدال است و اخصّ از آن. مراء كننده ، شك دارد اما انكار مى كند و آن را ابراز نيز مى دارد و از اين رو ، جنبه هاى منفى آن فراوان است. ۳
از اين ديدگاه ، مراء به مكابره نزديك مى شود كه در آن مناقشه كننده و منكر ، دشمنى خود را با طرف مقابل و نيز شيفتگى خود را به غلبه ، پنهان نمى دارد و حتى سخن حق او را انكار مى كند و حقيقت را نمى پذيرد. ۴
در عربى جديد ، از واژه «حوار» بيشتر استفاده مى شود ، اگرچه در قرآن نيز مصدر باب تفاعل آن ، يعنى «تحاور» به كار رفته است. ۵ حور ، در عربى معانى متعددى دارد كه مصدر باب مفاعله آن ، يعنى محاوره و حوار ، به معناى ردّ و بدل كردن سخن است ۶ و از اين رو ، همه معانى گذشته را در خود جاى داده است.

1.معجم مقائيس اللغة ، ج ۱ ، ص ۴۳۳ ، صحاح جوهرى ، ج ۴ ، ص ۱۶۵۳.

2.لسان العرب ، ج ۱۵ ، ص ۲۷۸.

3.صحاح جوهرى ، ج ۶ ، ص ۲۴۹۱.

4.تاج العروس ، ج ۷ ، ص ۴۳۴.

5.سوره مجادله ، آيه ۱ ؛ سوره كهف ، آيه ۳۴ و ۳۶.

6.معجم مقائيس اللغة ، ج ۲ ، ص ۱۱۵ ؛ تاج العروس ، ج ۶ ، ص ۳۱۷.

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64742
صفحه از 369
پرینت  ارسال به