رفتن از سير طبيعى و عقلانى بحث مى شود و از سر ناديده گرفتن آداب ، مناظره را به سوى جنگ و كشمكش هاى لفظى و ستيزه هاى نادرست مى كشاند. در اينجا به برخى از اين آفت ها كه گريبان گير مناظره گران مى شود و بايد از آنها پرهيز نمود ، اشاره مى كنيم:
1 . پيروى از گمان
همان گونه كه در آداب مناظره گذشت ، پايه اصلى دليل ، بايد علم منطبق با واقع خارجى باشد و تنها از برهان و دليل هاى قطعى و درست بهره گرفت. پيروى از گمان و جايگزين كردن خيال و حدس به جاى يقين و علم ، دليل را بر پايه هاى سست و لرزان بنا مى كند و از اين رو در نخستين يورش خصم ، بر زمين مى ريزد. آيات متعددى از قرآن به اين نقص بشرى اشاره دارند و گمراهى و ره به حقيقت نبردن اكثر كافران را نتيجه پيروى از گمان مى دانند.
پيروى از گمان مانع همراهى مناظره گر با واقعيت مى شود و فايده اصلى مناظره ـ يعنى رسيدن به حقيقت ـ را از دسترس او دور مى كند. ما از خيل آيات مرتبط با اين بحث ، تنها يك آيه را مى آوريم:
«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَ هُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ» ؛ ۱آن گاه كه آن (بهتان) را از زبان يكديگر مى گرفتيد و با زبان هاى خود، چيزى را كه به آن علم نداشتيد، مى گفتيد و مى پنداشتيد كه كارى سهل است، با آن كه نزد خدا بزرگ بود .
2 . تعصب و لجاجت
تعصّب ، به معناى آن است كه مناظره گر ، نتيجه دلخواه خود را قطعى بپندارد و احتمال اشتباه و تغيير در آن ندهد. اين امرى ناپسند و مانع پيشرفت گفتگو است. اگر مناظره گر از ابتدا ، نقطه پايانى بحث را مشخص كند و هيچ تغيير انديشه و دگرگونى رأى را نپذيرد ، پس ديگر چرا مناظره؟! اگر يك طرف بحث ، حاضر نشود در طول بحث و در صورت رسيدن به عقيده اى متفاوت با عقيده نخستينش ، از رأى خود بازگردد ، مناظره به چه هدفى انجام گيرد؟ نه مناظره كه هيچ دليل و استدلالى ، راهنما و راهبر انسان متعصب نيست؛ زيرا او جهل و عجب و لجاجت را با هم درآميخته و مبادى معرفت خويش را مسدود كرده است. قوى ترين برهان و نيرومندترين مناظره گران را ياراى نفوذ به اين سدّ بسته نيست و تا اين مانع برداشته نشود ، مناظره عقيم است و اگر اين تعصب ادامه يابد ، از مسير حق بيرون مى رود و خروج از حق ، همان و خروج از ايمان همان. ۲ چنين انسان لجوجى ، خرد خويش را در بند خواسته خود كرده است و در نتيجه ، انديشه درستى ندارد و اگر هم در آغاز داشته باشد ، به تدريج تباه مى گردد ، و امام على عليه السلام به هر سه نكته اشاره دارد: لجبازى ، خرد را به زنجير مى كشد؛ ۳ و لجوج ، رأيى ندارد؛ ۴ و لجاجت ، انديشه را تباه مى كند. ۵