4 . هواپرستى
آن كه در گفتگو ، در پى كار خويش است و در بند هوا و هوس خود ، اهميتى به حقيقت نمى دهد و خود را براى رنج كشيدن در اين راه ، آماده نساخته است. عقربه انديشه او تحت تأثير شهوات و خواسته هاى نفس مى چرخد و جهت مسير را اشتباه تشخيص مى دهد و به حقيقت روى نمى آورد. انسان هواپرست ، از ميدان تفكر دور گشته و تنها نقطه مشترك بحث ، يعنى پيروى كامل از خرد و منطق را كنار نهاده است.
او با كف زدن و هياهو و غوغا به وجد مى آيد و نمى تواند به انديشه صحيح برسد و اگر هم برسد ، تنها در صورتى آن را ابراز مى دارد كه او را نزد تشويق كنندگانش عزيز نگاه