>

323
نسيم حديث

4 . پارسايى دروغين

همان گونه كه منافق ، تنها از علم ، اصطلاحات و پوسته آن را فرا گرفته و آن را تنها به زبان مى آورد ، ورع و تقواى او نيز در مرحله ادّعا و حرف مى ايستد و به جوارح و جوانح و عملش سرايت نمى كند. به گفته شيواى امام على عليه السلام : «پارسايى منافق ، جز در زبان او نموار نمى شود» . ۱ حال آن كه ورع مؤمن ، در عملش آشكار است. ۲
وقتى ورع ، برخاسته از دين ، و تابعى از آن باشد ، روشن است كه منافق ورع ندارد؛ زيرا او دين ندارد. امام به اين نكته هم تصريح كرده است:
ورع الرجل على قدر دينه؛۳ورع مرد، به اندازه دين او است.

5 . دنياطلبى

دنياطلبى با چهره ها و نمودهاى گوناگون ، همواره و همه جا آفت دين و ديندارى است. اين معنا ، آن چنان مسلّم و مبرهن است كه نيازى به استدلال ندارد و شواهد و آيات و روايات ، چنان فراوانند كه انتخاب يكى از ميان آن همه ، دشوار مى نمايد ، ۴ اما آنچه به بحث منافق و ويژگى او مربوط است ، دنياطلبى به بهانه امور اخروى است كه زشت ترين و زيانبارترين و خطرناك ترين گونه دنياطلبى است.
مولاى متّقيان ، از اين خصلت منافقان خبر داده و ما را از درغلتيدن به دام آن ، برحذر داشته است:
كار آخرت را وسيله دنيا طلبى، و دنياى زودگذر را بر آخرت ترجيح مده كه اين ، خصلتِ منافقان و خوى بى دينان است. ۵

1.غرر الحكم ، ج ۶ ، ص ۲۴۱ ، ح ۱۰۱۳۰.

2.همان ، ج ۶ ، ص ۲۴۱ ، ح ۱۰۱۲۹.

3.همان ، ج ۶ ، ص ۲۲۳ ، ح ۱۰۰۶۷.

4.ر. ك : ميزان الحكمة ، عنوان ۱۶۱ ، مدخل الدنيا ، ابواب ، ۱۲۲۱ ، ۱۲۲۲ و ۱۲۲۵ ؛ غرر الحكم ، ج ۲ ، ص ۵۳۲ ، ح ۳۵۱۸ (إنّ الدنيا لَمفسِدَةُ الدين ومسلِبَةُ اليقين وإنّها لَرَأسُ الِفتَنِ وأَصلُ المِحَنِ)

5.غرر الحكم ، ج ۶ ، ص ۳۳۳ ، ح ۱۰۴۰۵.


نسيم حديث
322

3 . علم بى عمل

منافق ، حتى اگر خود را به زيور دانش بيارايد و اندوخته اى فراچنگ آورد و در شمار فرهيختگان نيز درآيد ، باز در تنگناى خودساخته اش گرفتار است و بى آن كه به هدف نزديك گردد ، بار خود را سنگين تر ساخته است؛ زيرا او جايگاه علم و دانش را نشناخته است و به جاى آن كه با نور علم ، درون خويش را روشن سازد ، تنها زبان خود را به معدودى الفاظ و اصطلاحات گشوده است. او در زبان و گفتار ، عالم مى نمايد و در عمل و كردار ، جاهل است ؛ داناى زبانى و نادان رفتارى. امام همام ، على عليه السلام مى فرمايد :
علم المنافق فى لسانه، علم المؤمن فى عمله؛۱دانش منافق در زبان او است، دانش مؤمن در كردارش.
در حقيقت ، آنچه منافق دارد ، چيزى جز پوسته علم و نمايشى از آن نيست؛ زيرا اگر علم او حقيقى و واقعى بود ، از ايمان جدا نبود ، كه به گفته والاى همو:
الإيمان و العلم إخوان توأمان، و رفيقان لا يفترقان؛۲ايمان و علم، برادران همزادند و دو رفيق اند كه از هم جدا نمى شوند.
بنا بر اين، از آنجا كه منافقِ دانا از ايمان تهى است، به قاعده ملازمه ، دانشى نيز ندارد. ۳

1.غرر الحكم ، ج ۴ ، ۳۵۰ ، ح ۶۲۸۸ و ۶۲۸۹.

2.غرر الحكم ، ج ۲ ، ص ۴۷ ، ح ۱۷۸۵.

3.براى آگاهى بيش تر از رابطه علم و ايمان ، بنگريد : علم و حكمت در قرآن و حديث ، بخش اوّل و نيز مقدّمه كتاب.

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64638
صفحه از 369
پرینت  ارسال به