اين دسته از منافقان ، از آن رو كه دين را به بازى مى گيرند ، و گروهى را فاسد و گروهى را به دين و ديندارى بدبين مى كنند ، از بقيّه زيانبارترند. اين گرگانِ در لباس ميش ، كه زبان هايى شيرين تر از عسل و دل هايى تلخ تر از گياه حنظل دارند ، به خيال خدعه و نيرنگ با خدا و خلق خدا ، براى دنيا ، در دين تفقّه مى كنند و براى عمل نكردن ، مى آموزند و سخن از آخرت را وسيله اى براى رسيدن به دنيا مى كنند و از اين رو ، ديرتر از منافقان ديگر كشف و رسوا مى شوند ، و تنها از پس سال ها مراقبت دائمى و دقّت كافى ، از پرده برون مى افتند. نگرانى امام عليه السلام نيز به همين رو بود كه فرمود :
إنّ أخوف ما أخاف عليكم إذا تفقّه لغير الدين، و تعلّم لغير العمل، و طلبت الدنيا بعمل الآخرة؛۱ترسناك ترين چيزى كه بر شما مى ترسم، آن است كه براى غير دين، تفقّه شود و براى جز عمل، آموخته گردد و دنيا با عمل آخرت طلب شود.
على عليه السلام ، خود ، به شرارت اين دسته از عالمان مبتلا بود و طعمِ تلخ فريب كارى آنان و فريب خوردن جاهلان را چشيده بود و از اين درد جانكاه مى ناليد :
دو انسانِ دنيايى پشتم را شكستند: انسانى به زبان دانا و به عمل فاسق، و انسانى نابخرد ولى عابد. آن يك، با زبان آورى، از پى بردن به فسقش جلو مى گيرد و اين يك، با عبادت خود، از جهلش. پس، از فاسق عالم و جاهلِ عابد بپرهيزيد كه اين دو، هر مفتونى را فتنه اند و من، خود از پيامبر خدا شنيدم كه مى گفت: «اى على! هلاكت امّت من، به دست هر منافق زبان آور است. ۲
6 . نگه نداشتن زبان
زبان با همه كوچكى اش ، معيار ارزش انسان ، اين موجود پيچيده هستى است. به فرموده امام على عليه السلام ، انسان بدون آن ، مجسّمه اى و يا جنبنده اى بيش نيست ۳ و در كنار عقل و خرد ، جوهره انسان را شكل مى دهد ۴ ازاين رو ، سنگينى آن ، وزن انسان را مى افزايد و سبكى آن ، از قدر و منزلتش مى كاهد. لغزش زبان ، لغزش انسان است و زيبايى آن ، زيبايى گوينده. اين تأثير عميق و نقش مهم زبان است كه موجب صدور فرمان هاى شديد و فراگيرى از ائمه دين عليهم السلام ، در باره حفظ و حتى حبس زبان شده است. ۵ پيشوايان دين ، از ما خواسته اند كه زبان را نيز چونان بقيّه اعضا ، به فرمان خردِ رهيافته به دين درآوريم و پيش از هر كار انديشه كنيم و جلوتر از هرعضو ، مغز را قرار دهيم كه اگر چنين كنيم ، عقل را بها داده ، دين خود را حفظ كرده ايم؛ وگرنه بر اساس آن چه از امام على عليه السلام نقل شده است ، در جرگه سفها و ميان منافقان جاى مى گيريم.
زبان مؤمن، در پشت قلب او است و قلب منافق، در پشت زبانش؛ زيرا مؤمن هرگاه اراده سخن كند، در درون بدان مى انديشد، پس اگر نيكو باشد، آشكارش مى كند و اگر بد باشد، پوشيده اش مى دارد. و[لى] بى گمان منافق، هرچه بر زبانش بيايد، مى گويد، بى آن كه بداند چه به سود او است و چه به زيانش. ۶
1.نثر الدرّ ، ج ۱ ، ص ۲۸۹ .
2.الخصال ، ج ۱ ، ص ۶۹ ، ح ۱۰۴ ، مشكاة الأنوار ، ص ۱۳۵.
3.غرر الحكم ، ج ۶ ، ۹۳ ، ح ۹۶۴۴. ۴ . بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۵۶ ، ح ۱۱۹.
4. و وسيله سنجش انسان و خرد او است. غرر الحكم ، ج ۱ ، ص ۳۳۹؛ ج ۴ ، ص ۶۲۹ ، و ج ۶ ، ص ۴۴۸ ، ح ۱۲۸۲ ، ۷۲۳۴ و ۱۰۹۵۷.
5.ميزان الحكمة ، عنوان ۴۷۳ ؛ مدخلِ اللسان ، باب ۳۵۶۴ .
6.نهج البلاغة ، خطبه ۱۷۶.