ناكرده را كرده و ناگفته را گفته جلوه مى دهند ، و خود و ممدوح خود را به شقاوت مى اندازند. امام على عليه السلام اين ويژگى تركيبى منافق را چنين بيان كرده است: «منافق ، بى شرم ، كودن ، چاپلوس و تيره بخت است» . ۱
گفتنى است سركرده منافقان مدينه ، عبداللّه بن اُبى سلول نيز با همين شيوه ، قصد اغفال على را به خيال خود مى كند ، امّا با كلام كوبنده حضرت روبه رو مى گردد : «اى عبد اللّه ! تقوا پيشه كن ، نه نفاق كه منافق ، بدترين آفريده خدا است» . ۲
شايد حديث ديگر امام عليه السلام نيز ، ناظر به همين ويژگى باشد ، آن جا كه مى فرمايد:
المنافق لسانه يسرّ، و قلبه يضرّ؛۳زبان منافق شادمان مى كند و دلش زيان مى رساند.
در حديث ديگرى كه نفس امّاره را به منافق تشبيه كرده است ، وجه شبه را تملّق مى داند. ۴
3 . چندرنگى
از آنجا كه منافق ، در زندگى و اعتقادات خود ، مردّد و مذبذب است و وابستگى عقيدتى به هيچ مكتبى ندارد ، در زندگى روزمرّه و معاشرت اجتماعى خود نيز ، ثابت و استوار نيست و همواره به رنگ هاى محيط ، گروه ، دوستان و آشنايان درمى آيد. اگر روزگارى ، توانگرى و گشاده دستى و خرج و انفاق در راه و كار مخصوصى ، رواج يابد ، او را از توانگران و سخاوتمندان مى بينم و اگر روزگارى ، درويشى و صوفى گرى سكّه رايج بازار فخر فروشان گردد ، او را با كشكول گدايى و كلاه درويشى مشاهده مى كنيم. اين تلوّن و رنگانگى ، به منافق امكان زيستن و ايمنى مى دهد؛ زيرا شناخته نمى شود و همرنگى با
1.همان ، ج ۲ ، ص ۶۵ ، ح ۱۸۵۳.
2.بحار الأنوار ، ج ۳۵ ، ص ۳۴۰.
3.غرر الحكم ، ج ۲ ، ص ۶ ، ح ۱۵۷۶.
4.النفّس الأمّاره المسوّلة بالسوء تتملّق تملّق المنافق وتتّصنع بشيمة الصديق الموافق (غرر الحكم ، ج ۲ ، ص ۱۳۸ ، ح ۲۱۰۶)