محيط ، او را يكى از اجزاى حقيقى و درستكار پيرامونش نشان مى دهد. او به واقع بى رنگ و بى چهره است و هرلحظه و هرجا به مقتضاى حال ، رنگ عوض مى كند. نه عقد قلبى دارد كه بر آن بايستد و نه جوهره اى كه با رنگِ خود نمايان شود. منافق ، با اين كار از دنياى خود محافظت مى كند ، چهره ساختگى اش را پوششى براى درون نازيبايش مى سازد ، اظهار خير مى كند ، اما در باطن ، جز شرّ و زشتى ندارد. برخلاف شخص تقيه كننده كه باطنى نيكو و سيرتى زيبا دارد ، اما در تنگناى زمانه و فشار روزگار ، خود را بدسرشت و زشت نشان مى دهد تا در نهان ، دين خود را حفظ كند. منافق با جماعت ، همرنگ است و اگر بميرد ، بر خاكستر كردنش و يا به خاك سپردنش ميان هندو و مسلمان نزاع درمى گيرد. هيچ كس او را دشمن خود نمى پندارد و او نيز دشمنى اش را بروز نمى دهد. او مبنايى براى رعايت امور اخلاقى ندارد و به فرموده امام على:
عادة المنافقين تهزيع الأخلاق؛۱به تغييرِ همواره خلق و خوى خود، عادت كرده است.
4 . آسان گيرى بر خود و سخت گيرى بر مردم
اگرچه منافق با چاپلوسى و زبان بازى ، خود را نزديك و صميمى نشان مى دهد و ادّعاى محبّت و علاقه مى كند ، اما در درون ، نه دوستدار است ، نه عيب پوش؛ بلكه كوچك ترين عيب ها را ديده و براى وقتى مناسب ، ذخيره كرده است. او تنها با زبان به مردم احترام مى گزارد و به تحسين و تكريم ظاهرى آنها مى پردازد ، اما در پس اين ظاهرسازى ، مردم را نادان و حتى سفيه مى داند ، ۲ و در عوض خود را صالح و مصلح و بى عيب و نقص مى بيند. امام على عليه السلام در همين باره مى فرمايد:
المنافق لنفسه مداهنٌ، و على الناس طاعنٌ؛۳منافق، نسبت به خود مسامحه روا مى دارد و بر مردم خرده مى گيرد.