>

335
نسيم حديث

3 . موافقت ظاهرى

گذشت كه منافق به دنبال دنياى خود است و از اين رو ، نه خود را مسئول مى داند و نه به سرنوشت ديگران مى انديشد. او در پى آن است كه كسى از او نرنجد و به منافع دنيايى اش لطمه اى نزند ، و برايش اهميّتى ندارد كه اظهار نظرش به زيان دين و دنياى چه كسى مى انجامد. از اين رو ، به جلب موافقت همه مى پردازد و براى چنين مقصودى ، خود را رياكارانه با هركس و هرگروهى ، موافق جلوه مى دهد و همراهىِ ظاهرى و نمايشى مى كند. با كسى نزاع نمى كند و نغمه مخالفت در هيچ مسئله اى از او شنيده نمى شود. امام على عليه السلام به اين نكته اشاره كرده و فرموده است:
كثرة الوفاق نفاقٌ؛۱موافقت فراوان، [نشانه] نفاق است.

4 . غيبت

غيبت ، كوشش انسان ناتوان براى سرپوش گذاشتن بر عقده هاى درونى خويش است. ۲ انسان ضعيف ، با درك عجز خود ، از ضربه زدن به كسى و جلو گرفتن كارى ، به پشت صحنه مى رود و با بيرون ريختن شكوه هاى درون ، به بدگويى و افشاى اسرار ديگران مى پردازد. منافق نيز آن گونه كه خواهد آمد ، ناتوان و حقير است ، در پيش رو به تعريف و تمجيد و تملّق مى پردازد و در پشت سر ، به بدگويى و غيبت. از اين رو ، حضرت على عليه السلام غيبت كردن را علامت نفاق دانسته اند؛ ۳ نشانه اى كه بر دروغ بودن بسيارى از دوستى ها و ابراز محبّت هاى ظاهرى گواهى مى دهد.

5 . خيانت ورزيدن

انسانى كه به ورطه نفاق و دورويى مى غلتد و به جاى اتّكال بر دوستان واقعى ، چشم اميد به خارج از قدرت و حكومتِ خودى مى بندد و براى روز مباداى خيالى خويش ،

1.غرر الحكم ، ج ۴ ، ص ۵۸۷ ، ح ۷۰۸۳ .

2.الغِيبَةُ جُهْدُ العاجِزِ (نهج البلاغة ، حكمت ۴۶۱) .

3.غرر الحكم ، ج ۱ ، ص ۲۲۶ ، ح ۸۹۹ .


نسيم حديث
334

از اينها محروم است. چه زيبا امام على عليه السلام تفاوت شكر منافق و مؤمن را بيان فرموده است:
شكر المؤمن يظهر فى عمله، شكر المنافق لا يتجاوز لسانه؛۱سپاس گزارى مؤمن در عملش نمايان مى گردد و شكر منافق، از زبانش در نمى گذرد.
اينجا است كه تأثير اعتقاد ، در عمل ظاهر مى شود و شك ، موجب كسالت و خمودى مى گردد ، و احساس سپاس و تلاش را نابود مى كند و موجب سرزدن چنان اعمال زشت و نادرستى مى شود كه انكار قلبى او را آشكار مى كند و او را در رديف كافران قرار مى دهد. از اين رو ، امام على عليه السلام پديدار شدن اعمال خبيث كافران و منافقان را ، راهى برا ى شناسايى آنان مى داند. ۲

2 . تكلّف ورزيدن

مؤمن ، فقط از خدا بيم دارد و به همو اميد مى ورزد. نه طمعى به كسى و نه ترسى از شخصى دارد. از اين رو ، اعمال خود را تنها با يك معيار مى سنجد و آن ، رضايت خدا است. نه قضاوت كسى جز خدا برايش اهميّتى دارد و نه به تأثير ديگر چيزها معتقد است. او ، به فكر خشنود كردن همگان نيست تا براى خريدن محبّت همه ، بهايى سنگين را بپردازد و از اين رو ، تكلّفى ندارد. منافق ، خلاف اين است. او به زحمت و دشوارى ، خود را آن گونه كه نيست مى نمايد و آن چه ندارد ، نشان مى دهد و تا آن جا تصنّعى و متكلّفانه رفتار مى كند كه خوى و منش وى شود. امام على عليه السلام به اين رفتار منافق ، اشاره كرده اند :
تكلّف، از اخلاق منافقان است. ۳
ديگر احاديث وارده در معناى تكلّف نيز ، با اين معنا همسو است. امام صادق عليه السلام نفاق را اساس تكلّف مى داند ۴ و رسول خدا صلى الله عليه و آله ، تملّق و غيبت و شماتتِ مصيبت زده را ، از نشانه هاى متكلّف مى داند ۵ كه هر سه ، در منافق به چشم مى خورد.

1.غرر الحكم ، ج ۴ ، ص ۱۵۹ ، ح ۵۶۶۱ و ۵۶۶۲ .

2.الكافى ، ج ۲ ، ص ۴۶ ، ح ۱ .

3.غرر الحكم ، ج ۱ ، ص ۳۰۸ ، ح ۱۱۷۶ .

4.مصباح الشريعة ، ص ۱۴۰ ، باب ۶۶ ؛ بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۳۹۴ ، ح ۱ .

5.لِلْمُتَكَلِّفِ ثلاثُ عَلاماتٍ: يَتَمَلَّقُ إذا حَضَرَ ويَغتابُ إذا غابَ ويُشْمِتُ بِالمُصيبَةِ(نور الثقلين، ج۴، ص۴۷۳،ح۹۷).

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64645
صفحه از 369
پرینت  ارسال به