>

341
نسيم حديث

ب : ستيزه جويى

اگر عامل پيشين ، درون شخصيّتى و نهفته در روح منافق باشد ، ستيزه جويى و خصومت را مى توان زمينه و عامل بيرونى پيدايش نفاق دانست. كشمكش ها و درگيرى هاى لفظى ، خطّى و فكرى و مجادله هاى شديد سياسى و جناحى ، هر گاه به درازا كشد ، هر دو سوى نزاع را خسته و آشفته مى كند و زمينه مساعدى براى در لاك خود خزيدن ، از سطح به عمق رفتن و دو چهرگى فراهم مى آورد. برخوردهاى جان فرسا و بيم از مخالفت هاى لجبازانه ، هر دو طرف و يا حداقل يكى از آنان را به سكوت و اعلام رضايتِ ظاهرى و يا حتى موافقت نمايشى وامى دارد ، تا با پنهان شدن در پشت پرده نفاق و دورويى ، خود را حفظ كند و نيروى خود را براى موقعيّتى مناسب نگه دارد. بدين سان دل و جان ، بيمار و آفت زده مى شود. حضرت على عليه السلام اين معنا را چه زيبا ترسيم كرده است! آن جا كه مراء و خصومت را سبب مريضى قلب و زمينه رويش نفاق مى داند. ۱

1.إيّاكم و المِراءَ و الخُصُومَةَ فإنهما يُمْرِضانِ القلوبَ عَلَى الإِخوانِ و يُنْبِتُ عليهما النِفّاقَ (الكافى ، ج ۲ ، ص ۳۰۰ ، ح ۱) .


نسيم حديث
340

عبداللّه مى گويد: ما منافقان را از دشمنى شان با على بن ابى طالب مى شناختيم ۱ و ابوسعيد خدرى «لحن القول» را در سوره محمّد صلى الله عليه و آله ، به بغض امام على تفسير مى كند. ۲ به روايت امام على عليه السلام ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند: «اگر كسى از امّتم ، همه عمرش را عبادت كند ، اما با بغض خاندان و پيروانم خدا را ملاقات كند ، خداوند قلبش را جز به نفاق نخواهد گشود» . ۳ از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است: «حقِ كسى را كه عمر خود را در اسلام سپرى كرده و حامل قرآن را و امام عادل را ، جز منافقِ رسوا ، انكار نمى كند» . ۴

ريشه هاى نفاق

الف : حقارت درونى

نفاق به تصريح قرآن ، بيمارى روحى است ۵ و از ديدگاه احاديث ، مهم ترين علّت آن ، ذلّت و حقارت درونى منافق است . احاديث كه همگى از امام على عليه السلام هستند ، يك صدا اين نكته را تأكيد مى كنند كه نفاق انسان ، ناشى از ذلّتى است كه او در خود مى يابد. ۶ تحليل هاى روانكاوانه نيز ، اين حقيقت را تأييد مى كنند. منافق ، از بيم افشاى رازش ، هماره خوار و مضطرب است. از يك سو ترس از گردن نهادن به تكاليف و از سوى ديگر ،ترسِ ناشى از مخالفت آشكار و پذيرفتن تبعات آن ، گريبان او را مى گيرد و ترس ، جز ناشى از ضعف و حقارت نيست. ظهور رفتارى همچون تملّق و چاپلوسى در ظاهر ، و غيبت و بدگويى در خلوت ، كه جهد عاجز و ناتوان است ، ۷ از همين ذلّتِ درونى سرچشمه مى گيرد. اگر به معناى حقيقى نفاق كه از گونه هاى دروغ است ، توجه كنيم ، فرموده على عليه السلام را بهتر خواهيم فهميد: «نفاق ، بر كذب بنا نهاده شده است» ۸ و «دروغ ، سر از نفاق درمى آورد» ۹ و «چون دروغ ، خود از خوارى و ذلّت نفس زاييده مى شود» ۱۰ . پس به آسانى مى توان نفاق را معلول حقارت انسان دانست.

1.شرح الاخبار ، ج ۱ ، ص ۱۵۳ ، ح ۹۵ ؛ برقى در المحاسن ، حديثى را نقل مى كند كه اشاره به كاربرد اين روش در هر عصر دارد. حديث چنين است : محمّد بن علي أو غيره رفعه قال قلت لأبي عبد اللّه أكان حذيفة بن اليمان يعرف المنافقين؟ فقال : رَجُلٌ كان يَعرِفُ اثني عَشَرَ رَجُلاً و أنتَ تعرفُ اثني عشر أَلْفَ رَجُلٍ إنّ اللّه تبارك و تعالى يقول : «لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ» فهل تَدري ما لحن القولِ؟ قلت : لا واللّه قال : بُغْضُ عَلِيّبنِ أبيطالبٍ وَ رَبِّ الكعبةِ (المحاسن ، ج ۱ ، ص ۱۶۸ ، ح ۱۳۲) .

2.شرح الأخبار ، ج ۱ ، ص ۱۵۳ ، ح ۹۶ ؛ ابن شهر آشوب در المناقب اين مطلب را اين گونه تأييد مى كند : «ابن عقدة و ابن جرير بالإسناد عن الخدري و جابر الأنصاري و جماعة من المفسرين في قوله تعالى : وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ بِبُغْضِهِم عَلِيّبن أبيطالب» (المناقب ، ج ۳ ، ص ۸ ، ح ۳۵) .

3.الكافى ، ج ۲ ، ص ۴۶ ، ح ۳.

4.همان ، ص ۶۵۸ ، ح ۴.

5.سوره بقره ، آيه ۱۰ : « فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ » ، نيز ر. ك : سوره توبه ، آيه ۱۲۵ .

6.ميزان الحكمة، ج ۴، عنوان «نفاق» ، باب «علّة النفّاق» ص ۳۳۳۸؛ مائة كلمه، ج ۴، ص ۳۳ : «نِفاقُ الْمَرْءِ ذِلَّةٌ» .

7.الغيبة جُهْدُ العاجز (نهج البلاغة ، حكمت ۴۶۱) .

8.النفاقُ مَبْنِىٌّ عَلَى الْمَيْنِ (غرر الحكم ، ج ۱ ، ص ۳۰۲ ، ح ۱۱۵۶) .

9.الكِذْبُ يُوَدّي إلى النفاقِ (همان ، ج ۱ ، ص ۳۱۰ ، ح ۱۱۸۱) .

10.لا يَكْذِبُ الكاذِبُ إِلاّ مِن مَهانَةِ نَفْسِهِ (ميزان الحكمة ، عنوان الكذب ، باب علّة الكذب ، ح ۱۷۴۲۷) .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64515
صفحه از 369
پرینت  ارسال به