>

343
نسيم حديث

حديث ديگرى نيز از امام على عليه السلام در دست است كه در مقام تحذير از دوستى با افرادى با ويژگى هاى نامطلوب است ، امام در پايان حديث ، اين صفات زشت و نامطلوب را موجب نزديكى انسان به نفاق مى داند. چون برخى از آنها ، مانند ريا و غيبت ، از نشانه هاى نفاق به شمار مى روند ، مى توان حديث را ناظر به بيان سبب هاى نفاق دانست.
بپرهيز از كسى كه چون با او سخن بگويى، ملولت كند و چون با تو سخن گويد، غمگينت كند و چون شادمانش سازى يا به وى زيان برسانى، با تو خواهد آمد و اگر [ روزى ] از تو جدا شود، در غياب تو، آن چه را دوست ندارى، مى گويد و اگر مانعش شوى، به تو افترا مى بندد و اگر با وى موافقت كنى، به تو حسد مى ورزد و اگر مخالفتش كنى، با تو دشمنى و ستيزه جويى مى كند. از جبران خوبى هايى كه به وى شده، ناتوان است، اما در برابر كسى كه به وى ستم كرده، زياده روى مى كند. همراهش اجر مى برد و او بار سنگين گناه را. زبانش عليه او است، نه براى او، و دلش سخنش را نگه نمى دارد. براى ستيزيدن مى آموزد و براى ريا تفقّه مى كند. به سوى دنيا مى شتابد و تقوا را وا مى گذارد. پس چنين كسى از ايمان دور، به نفاق نزديك، از هدايت دورافتاده و با گمراهى همراه است.۱

زيان هاى نفاق

الف : تباهى ايمان

اولين و بارزترين اثر تخريبى نفاق ، تباهى و فساد ايمان است. ۲ آرى ، منافق اندكى از كافر پيش است. او گاه در پرتو برقِ جهيده بر قلبش ، گامى بر مى دارد ، و اگر به ريسمان هدايت الهى چنگ زند ، مى تواند بر ترديد و شكّش غلبه ، و بيمارى درونى خود را معالجه كند ، و كورسوى ايمان نهفته در درون را پاس دارد تا بادها و طوفان هاى كفر و الحاد آن را خاموش نكند. همچنان كه اگر مؤمنى ، ايمان خود را پاس ندارد و از فتنه ها و شبهه ها با چراغ تقوا و پروا بيرون نيايد و با ريا و دورويى ، درون خود را پنهان دارد و فقط از سر همراهى با جماعت ، به جهادى و نمازى حاضر شود ، به تدريج به كفر و بى ايمانى نزديك

1.بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۰ ، ح ۶۷.

2.النفاقُ يُفسِدُ الإِيمانَ (غرر الحكم ، ج ۱ ، ص ۱۹۲ ، ح ۷۴۱).


نسيم حديث
342

ج : رذيلت هاى اخلاقى

امام على عليه السلام ، علّت هاى ديگر نفاق را نيز برشمرده اند. امام ، چهار ستونِ نفاق را عبارت مى دانند از: هوا و هوس ، سستى و سهل انگارى ، كينه و طمع. سپس هريك از اين چهار ركن اصلى را به چهار شاخه تقسيم كرده و فرموده اند:
نفاق، بر چهار پايه استوار است: هوس و سهل انگارى و خشم وطمع. هوس، خود، چهار شعبه دارد: ستم و تجاوز و شهوت و سركشى. هر كه ستم كند، گرفتارى هايش زياد شود و تنها ماند و از كمك به او خوددارى شود. هر كه تجاوز كند، كسى از شرارت ها و بدى هايش در امان نباشد و دلش سالم نماند و در برابر خواهش هاى نفسانى خوددار نباشد. هر كه شهوات خود را تعديل نكند، در پليدى ها فرو رود، و هر كه از روى عمد و بدون دليل، سركشى كند، گمراه شود.
سهل انگارى را نيز چهار شعبه است: غفلت و مغرور شدن [به رحمت حق] و آرزو و ترس و تعلّل ورزيدن. و اين، از آن رو است كه ترس، از حق باز مى دارد و تعلّل، موجب كوتاهى كردن در عمل مى شود، تا آن كه اجل در رسد، و اگر آرزو نبود، انسان حساب كار خود را مى دانست و اگر از حساب كار خود آگاه مى شد، از ترس و وحشت درجا مى مرد.
خشم هم بر چهار شعبه است: خودبرتربينى، فخرفروشى، غرور و عصبيّت. هر كه خودبرتربين باشد، به حق پشت كند، هر كه فخر بفروشد، از صراط راستى منحرف شود و به گناه درافتد، هر كه غرور داشته باشد، بر گناهان اصرار ورزد، و هر كه عصبيّت پيشه كند، از حق منحرف شود و به باطل گرايد. پس، چه بد خصلتى است خصلتى كه نتيجه آن، پشت كردن به حق و اصرار بر گناه و انحراف از راه راست باشد.
طمع را نيز چهار شعبه است: شادمانى و سرمستى و خيره سرى و فزون خواهى. شادمانى كردن، نزد خداوند خوشايند نيست و سرمستى، تبختر و خودپسندى است و خيره سرى، بلايى است كه آدمى را به كشيدن بار گناهان وامى دارد و فزون خواهى، سرگرمى و بازى و گرفتارى و جايگزين كردن چيز پست تر [= دنيا] به جاى چيز بهتر [ = آخرت ] است. اين است نفاق و پايه ها و شاخه هاى آن.۱

1.الكافى ، ج ۲ ، باب «صفة النّفاق و المنافق» ، ص ۳۹۳.

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64404
صفحه از 369
پرینت  ارسال به