حديث ديگرى نيز از امام على عليه السلام در دست است كه در مقام تحذير از دوستى با افرادى با ويژگى هاى نامطلوب است ، امام در پايان حديث ، اين صفات زشت و نامطلوب را موجب نزديكى انسان به نفاق مى داند. چون برخى از آنها ، مانند ريا و غيبت ، از نشانه هاى نفاق به شمار مى روند ، مى توان حديث را ناظر به بيان سبب هاى نفاق دانست.
بپرهيز از كسى كه چون با او سخن بگويى، ملولت كند و چون با تو سخن گويد، غمگينت كند و چون شادمانش سازى يا به وى زيان برسانى، با تو خواهد آمد و اگر [ روزى ] از تو جدا شود، در غياب تو، آن چه را دوست ندارى، مى گويد و اگر مانعش شوى، به تو افترا مى بندد و اگر با وى موافقت كنى، به تو حسد مى ورزد و اگر مخالفتش كنى، با تو دشمنى و ستيزه جويى مى كند. از جبران خوبى هايى كه به وى شده، ناتوان است، اما در برابر كسى كه به وى ستم كرده، زياده روى مى كند. همراهش اجر مى برد و او بار سنگين گناه را. زبانش عليه او است، نه براى او، و دلش سخنش را نگه نمى دارد. براى ستيزيدن مى آموزد و براى ريا تفقّه مى كند. به سوى دنيا مى شتابد و تقوا را وا مى گذارد. پس چنين كسى از ايمان دور، به نفاق نزديك، از هدايت دورافتاده و با گمراهى همراه است.۱
زيان هاى نفاق
الف : تباهى ايمان
اولين و بارزترين اثر تخريبى نفاق ، تباهى و فساد ايمان است. ۲ آرى ، منافق اندكى از كافر پيش است. او گاه در پرتو برقِ جهيده بر قلبش ، گامى بر مى دارد ، و اگر به ريسمان هدايت الهى چنگ زند ، مى تواند بر ترديد و شكّش غلبه ، و بيمارى درونى خود را معالجه كند ، و كورسوى ايمان نهفته در درون را پاس دارد تا بادها و طوفان هاى كفر و الحاد آن را خاموش نكند. همچنان كه اگر مؤمنى ، ايمان خود را پاس ندارد و از فتنه ها و شبهه ها با چراغ تقوا و پروا بيرون نيايد و با ريا و دورويى ، درون خود را پنهان دارد و فقط از سر همراهى با جماعت ، به جهادى و نمازى حاضر شود ، به تدريج به كفر و بى ايمانى نزديك