>

349
نسيم حديث

امام على عليه السلام در دوران خلافتش ، با عالمان منافق و سياستمداران دور و روبه رو بود و هر دو دسته را افشا كرد و از مردم خواست كه آنان را بشناسند و همان گونه كه قرآن از مسلمانان خواسته ، با آنان دوستى نورزند ، ۱ آنان را دشمن قطعى و حتمى خود بدانند ، ۲ همواره از آنان مانند شى ء نجس و پليد ، اعراض و اجتناب كنند ۳ و با امر به معروف و نهى از منكر ، بينىِ منافقان را به خاك بمالند. ۴ خطبه بلندِ حضرت در بيان ويژگى هاى منافقان ، شامل چنين تحذير و هشدارى است ، ۵ و تمثيل منافق به درخت «حنظل» ، براى شناساندن منافق و ويژگى هاى او به مردم است: «مَثَل منافق ، مَثَل درخت حنظل است كه برگ هايش سرسبز ، ولى طعم آن تلخ است» . ۶ در سخنى جامعه شناسانه ، وجود منافقانِ عالم نما را گوشزد مى كند و مى فرمايد :
شما در عصرى هستيد كه گوينده حقّ، اندك و زبان براستى ناگشاده و ملازم حق، خوار است. اهل آن همگى، بدكردار و باهم سازشكار و جوانشان، تندخو و پيرشان، گنهكار و عالمشان، منافق و قارى شان، رياكار است. كهتر ايشان، مهترشان را بزرگ نمى دارد و توانگرشان از فقيرشان دستگيرى نمى كند.۷
از نظر تاريخى ، مى توان عبداللّه بن قيس بن سليم ، مشهور به ابوموسى اشعرى را در نظر آورد. او از اهالى يمن است و در مكّه اسلام آورد و با تكيه بر آواى خوش خود ، از قاريان مشهور گشت. او از همين رهگذر و نيز اندك دانشى كه گرد آورده بود ، به ولايت مناطقى از يمن و بصره گمارده شده و چون كوفيان در شورش بر والى عثمان ، پيروز شدند ، او را حاكم خود ساختند. امام على عليه السلام در ابتداى خلافتش ، بر اساس پيشنهاد مالك اشتر او را ابقا كرد و چون در ماجراى جنگ جمل ، از يارى امام تن زد و مردم را هم

1.وَجَدتُّمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا » (سوره نساء ، آيه ۸۹) .

2.« هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ » (سوره منافقون، آيه ۴) .

3.« فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ » (سوره توبه ، آيه ۹۵) .

4.الخصال ، ص ۲۳۲ ، ح ۷۴ .

5.«اُحَذِّرُكُم أَهلَ النفاقِ فإنّهم الضالّونَ المُضِلّونَ» (نهج البلاغة ، خطبه ۱۹۴) .

6.غرر الحكم ، ج ۶ ، ص ۱۵۲ ، ح ۹۸۷۸ .

7.نهج البلاغة ، صبحى صالح ، خطبه ۲۳ ؛ غرر الحكم ، ح ۳۸۵۷ ؛ بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۱۲۳ .


نسيم حديث
348

نيز بدان شيوه عمل كرد. او بى هيچ پروايى ، معاويه ، سردسته منافقان ۱ را بركنار كرد و پس از اتمام حجّت بر او ، به جنگ وى شتافت و پيش از آن ، ناكثين و حاميان منافق ۲ آنان را درهم كوبيد. امام در دوران حكومت خود ، سياست را به صداقت آميخت؛ او نه از سر تجاهل و مداهنه ، كارگزاران نادرست و غير صالح را باقى گذارد و نه به قصد فريب و خدعه ، لحظه اى با آنان دوستى كرد. حتى با خوارج نيز دورويى نكرد و به رغم آن كه مى توانست به ظاهر و به زبان ، توبه مطلوب آنان را به زبان بياورد و خود را از شرارت آنان آسوده نگه دارد ، براى حفظ عصمت ولايت و عزّت حكومت علوى ، از گناهِ ناكرده معذرت نخواست و تحمّل توهين ها و سختى ها را تاوان حفظ كيان امامت كرد. ۳
امام عليه السلام با صراحت ، اصلاحات خود را اعلان كرد و پيش از بيعت و پس از آن ، برنامه يكسان خود را بازگفت. او نه از روى خودرأيى و بى سياستى ، بلكه براى حفظ صداقت ، به مشاور امين خود ابن عباس و اندرز سياسى مغيرة بن شعبه گوش نداد و از همان آغاز و به صراحت ، معاويه را بركنار كرد تا جلوه اى از حكومت صادقانه و نه منافقانه را به نمايش گذارد. ۴
اما اين همه ، بدان معنا نيست كه امام على عليه السلام در دوران حكومت كوتاه خود ، از منافقان و فتنه آنان غافل شد و مردم را متوجّه دسيسه هاى آنان نكرد. امام با سخنرانى ها و موضع گيرى خود ، خطاب قرآنى «جاهد الكفّار و المنافقين و اغلظ عليهم»۵ را ، پيش رو نهاد و با منافقان سياسى و دينى ، برخوردى افشاگرانه كرد .

1.بنگريد : خطاب هاى امام به معاويه در جريان جنگ تبليغاتى ، پيش از واقعه صفين (بحار الأنوار ، ج ۳۲ ، ص ۶۱۲ ، و ج ۳۳ ، ص ۸۷ ) .

2.امام پس از غلبه بر ناكثين ، خطاب به شورشگران بصره فرمود : «فيكم ختم النفاق» (بحار الأنوار ، ج ۳۲ ، ص ۲۲۶ ، ح ۱۷۶) .

3.ر. ك : دانشنامه امير المؤمنين عليه السلام ، ج ۷ ، فصل نخست .

4.ر. ك : همان ، ج ۴ ، مدخل و فصل الاصلاحات العلويّه.

5.«يَـأَيُّهَا النَّبِىُّ جَـهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَـفِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ » (سوره توبه ، آيه ۷۳؛ تحريم ، آيه ۹) .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64976
صفحه از 369
پرینت  ارسال به