احسان منافقى نروى!» ۱ .
اين همه تحذير و هشدار ، تنها براى جلوگيرى از تبعيّت كوركورانه از منافقان و مصاحبت هميشگى با آنان است ، وگرنه گرفتن دانش ها و حكمت هاى عاريتىِ عالمِ منافق ، روا و بلكه مطلوب است. امام در سخن والايى ، حكمت را گمشده مؤمن مى داند و او را به اين گمشده سزاوارتر: «الحكمة ضالّة كلّ مؤمنٍ، فخذوها و لو من أفواه المنافقين».۲
آرى ، حكمت آموزى ، با قراردادن منافق به عنوان معلّم رسمى ، فرق مى كند. در تعلّم رسمى و مصاحبت هميشگى ، بخشى از روحيّات و اخلاق و آداب آموزگار به جوينده علم انتقال مى يابد و حتى اگر در ظاهر چنين ننمايد ، غير مستقيم و پنهانى به روح انسان نفوذ مى كند. از اين رو ، از معلّمِ منافق بايد حذر كرد. امّا سخنانِ گاه و بى گاه و تك گويى ها ، چنين خطرى ايجاد نمى كند ، و مشمول قاعده پذيرش حقّ از هركسى مى گردد و مصداق حديث : «انظر إلى ما قال و لا تنظر إلى من قال ؛ به آنچه مى گويد بنگر، نه آن كس كه مى گويد».۳
در زمينه نفاق سياسى نيز مى توان نمونه هاى تاريخى بسيارى آورد. حضرت على عليه السلام افزون بر ابتلا به منافقان آشكارى چون معاويه و طلحه و زبير و حاميان آنان ، به منافقانِ پنهان ، چون شبث بن ربعى ، ۴ عمرو بن حريث ۵ و ابو برده ۶ و از همه منافق تر ، اشعث بن قيس ، در داخل سپاه خود گرفتار بود. اشعث ، از سران قبيله كنده يمن و از مهم ترين منافقان روزگار خود بود. پس از اسلام آوردنش ، مرتدّ شد و چون سپاه خليفه اوّل ، محاصره اش كرد ، پس از فدا كردن هشتصد نفر از قبيله اش ، براى خود و ده نفر ديگر از خانواده اش ، امان گرفت و از اين رو ، نزد زنان قبيله اش ، به «عرف النار» كه كنايه از خيانتكار است ، ملقّب گشت.
1.بحار الأنوار ، ج ۷۵ ، ص ۳۸۴ ، ح ۷.
2.عيون الحكم و المواعظ ، ص ۲۲ ؛ غرر الحكم ، ج ۲ ، ص ۵۸ ، ح ۱۸۲۹ .
3.غرر الحكم ، ج ۳ ، ص ۴۴۲ ، و ج ۶ ، ص ۲۶۶ ، ح ۵۰۴۸ و ۱۰۱۸۹ ؛ مائة كلمه ، ص ۲۷ ، ح ۱۱ .
4.بحار الأنوار ، ج ۳۳ ، ص ۳۸۴ .
5.همان.
6.همان ، ج ۳۲ ، ص ۳۵۳.