يطمئنّ إليه القلب؛ 1 نيكى، آن است كه جانْ بدان بيارامد و دل با آن آرام گيرد و گناه، آن است كه نه جان بدان بيارمد و نه دل به آن آرام گيرد.
همه كارهاى شايسته و حلال ، براى فطرت انسانى آرامش زاست و همه ناروايى ها ، خيانت ها ، جنايات و معصيت ها ، آرامش زُداست. 2 از اين روست كه بسيارى از جانيان و متقلّبان و جاعلان ، در حين كار خود و حتى مدّت ها پس از انجام آن ، دچار اضطراب و تشويش اند ، و اين حالت به كارشناسان ، قدرتِ كشف جرم و به دستگاه ها ، توانايى سنجش راست و دروغ بودن گفته هاى جنايتكاران را داده است.
8 . رضايت
رضايت ، يعنى اين كه انسان اطمينان و يقين داشته باشد كه خداوند براى ما بد نمى خواهد و همه مقدّرات به سود بشر است ، حتى بلاها ، سختى ها و مصيبت ها. اگر كسى همه چيز را نعمت ديد و هر چيزى را زيبا دانست و خطا را در خلقت نپذيرفت ، خود را مستحقّ اين همه نعمت نخواهد دانست و عمل خود و شكرگزارى خود نسبت به اين نعمت ها را بسيار اندك تر مى بيند. چنين كسى ، به آنچه خدا برايش خواسته و مى خواهد ، قانع و راضى است. نه غصّه چيزى را دارد و نه انديشه ناك آينده است و از اين طريق ، به آرامش مى رسد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد :
الروح و الراحة فى الرضا، و اليقين و الهمّ و الحزن فى الشكّ و السخط؛۳آرامش و راحتى، در رضايت و يقين است و غم و غصّه، در شك و ناخشنودى.
درست است كه حدّاقل معيشت زندگى و لوازم اصلى خانه و كار و امنيت شغلى و اجتماعى ، براى آرامش و آرميدن ، ضرورى است و عيش ، بدون آنها ناقص است ، امّا بسيارى انسان ها ، در بدترين حالت هاى مادى زندگى و در عميق ترين لايه هاى فقر ، با رضايت به آنچه خدا برايشان خواسته ، آرام و راحت زندگى مى كنند و گواراترين عيش را