>

53
نسيم حديث

كنيد ، و يا هل دادن ماشين فرسوده يك غريبه ، و به خاطر سپردن لبخند تشكرآميز او را از
پشت پنجره باران خورده اش. امام صادق عليه السلام مى فرمايد :هر مؤمنى كه گره از كار مؤمنى ديگر بگشايد و او را از سختى بيرون كشد، خداوند نيز كار او را در دنيا و آخرت آسان مى كند ۱ و او با دلى خوش و خرّم، محشور مى شود و اگر اين شادى بخشى را به كودكى يتيم نثار كرده باشد، شادى اش، راهنماى بيرون برنده از تنگناهاى محشر و رهنمون كننده به سوى خانه ويژه اش در بهشت، يعنى سراى سرور و خانه شادى مى شود. ۲ و سعدى ، چه زيبا اين نكته را به شعر كشيده است:

يكى خارِ پاى يتيمى بكندبه خواب اندرش ديد صدر خُجند
همى گفت و در روضه ها مى چميدكز آن خار ، بر من چه گل ها دميد!
آرى ، الگوى دين براى يك انسان شاد ، انسانى است با روى گشاده ، غم خويش فرو خورده و به شاد كردن ديگران پرداخته و به سان ستاره ، درون پُر از سوز و برون ، به شادى و چشمك. چنين كسى ، تنها به شادى خود اهمّيت نمى دهد؛ چون مى داند كه شادى عمومى ، شادى او را هم به ارمغان مى آورد و مى فهمد كه «دست افشانى» در كنار «دست گدايى» و «پايكوبى» در نزديكى «پاى در بند» ، حقيقى و هميشگى نيست ؛ بلكه دست ديگران را گرفتن و براى بهروزى خود و ديگران پا بفشردن ، و بند از ديگران باز نمودن ، شادمانى روحى را تحفه اين راه هموار مى كند.

شادى هاى مانا و خيالى

به من اعتراض كنيد و بگوييد: بسيارى را ديده ايم كه تنها به خود مى انديشند و از همه مواهب واقعى و خيالى سود مى جويند و مى خورند و مى پوشند و خوشى مى كنند و حتى بر ديگران هم بند مى نهند و به حيله و حُقّه ، مال يتيمان را مى خورند. و من مى پرسم: آيا اينان انسان مانده اند و يا تغيير ماهيت داده اند؟ آيا سعدى ، اين بى غمان از محنت ديگر

1.الكافى ، ج ۲ ، ص ۲۰۰ ، ح ۵ .

2.كنز العمّال ، ح ۶۰۰۹.


نسيم حديث
52

بيهوده نمى خندد ، اما اميدوارانه لبخند مى زند. او دچار توهّم و خيال نيست ، امامثبت انديش است و سرانجام ، او فقط به خود و شادى خود نمى انديشد ، به شاد كردن ديگران هم مى پردازد.

شادى و شاد كردن

انسان مسلمان ، هستى را هدفمند مى بيند ، خدا را ناظر و مدير و مدبّر مى داند و نيز او را دوستدار خود ، و اين همه ، زمينه بيم نداشتن از آينده و خو گرفتن با دنيا و دوست شدن با طبيعت را براى او فراهم مى آورد ، اگر ما بدانيم كه همه كارهاى خدا براى سود رساندن به ما و همه هستى در جهت خير و كمال ماست ، از چه غمگين مى شويم؟! اگرچه لحظه هايى ، ظاهر برخى چيزها تلخ و گزنده است و همچون نيش ، به زخم قلب فرو مى رود ، اما با آگاهى از پاكىِ بر آمده از هر سختى و مصيبت تحمل آن و با اندك درنگ ، مى توانيم آن را جامى شيرين بيابيم. شراب شادى ، چهره ما را دوباره گلگون كند و سرخى شور را بر زردى غم و بيم ، چيره كند. ۱ كسى منكر اين نيست كه در نخستين لحظه هاى زلزله و بمباران و تصادف و سرقت ، نمى توانيم لبخند بزنيم ، اما مى توانيم در ساعاتى بعد ، غم فروخورده را از رگ هاى تاك درون ، بالا كشيم و با شهد صبر و تحمّل ، آن را شيرين ترين نوشيدنى روح كنيم. در اين لحظه ها ، انديشيدن به ديگران هم ثمربخش است. غم ديگران زدودن و محبّت خويش را نثار كردن ، از دو سو ، شادى را افزايش مى دهد: اوّل ، مجموع شادى گروه و جامعه را افزايش مى دهد و به سبب ارتباط دوسويه و تعامل فرد و اجتماع ، بخشى از آن ، به من باز مى گردد؛ دوم ، به دليل ساختار روح انسانى ، شادكردن ديگران ، موجب افزايش مستقيم شادى شخص شاد كننده مى شود. هم تجربيات انسانى بر اين مطلب گواهى مى دهند و هم پيش تر از آن ، روايات رسيده از امامان معصوم عليهم السلام . شما لذّت خوردن فلان غذا را چند سال در كام خود داريد؟ و همين را با شادىِ دادن يك سيب به كودك همسايه مقايسه

1.روايات متعددى بر اين مطلب دلالت دارد كه مصيبت ها ، پاك كننده روح اند و تكامل دهنده آن و از اين رو ، نزد مقرّبان الهى ، جامى شيرين اند و نوشيدنى مدهوش كننده بزم بلا (ر. ك : ميزان الحكمة ، عنوان «بلاء» ).

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64590
صفحه از 369
پرینت  ارسال به