سعادت و خوشبختى تأثير مى گذارد. اگر ما به خوراك و پوشاك نيازمنديم ، انسانِ فاقد آنها ، خوشبخت نيست. ۱ اگر ما به آرامش روحى و رضايت درونى نياز داريم ، بدون آنها ، طعم سعادت را نمى چشيم و اگر نيازهاى بزرگ تر و پردامنه تر داريم ، ارضاى نيازهاى موقّت ، خوشبختى نمى آورد و اگر ما براى هميشه خواهيم بود ، نيازهاى جاودانه نيز خواهيم داشت و اگر آنها را برآورده نسازيم ، سعادت ابدى نخواهيم داشت. چه كسى اين نياز (جاودانگى) را مى شناسد و چه كسى راهنماى آن است.
راه خوشبختى
خوشبختى يك پاره خط محدود نيست . نيم خطى است كه از تولد آغاز مى شود و تا بى نهايتِ جاودان ، امتداد دارد. خوشبختى ويژه دوران جوانى و بهار زندگى نيست و زندگى هم يك نقطه ساكن نيست. خوشبختى بر دوش زندگى ره مى سپارد و با شمارش ستاره ها ، كوله بار آخرت را پر مى كند. سعادت از پس يك حركتِ با نشاط و مستمر و مداوم ، در طول عمر ما پديدار مى شود. حاصل پيكار هميشه ما با شيطانِ برون و شهوتِ درون و نتيجه پيروزى حكمت و انديشه در ميدان مبارزه با جهالت است. پس نبايد نشست و نااميد شد و نبايد خسته و مانده گشت. سعادت ، دور است ، امّا رسيدنى ؛ در راه باشيم و بيرون نرويم ، قطعاً مى رسيم. خرابى وسيله را مى توان تعمير كرد و موانع راه را زدود ، مهم ، در راهْ بودن است.
راهنماى خوشبختى
راهنماى راه ، كسى است كه يا راه را تا انتها رفته و يا نقشه آن را در دست دارد. سازنده ما نيز نقشه وجودى ما را دارد ، مى تواند نيازهايمان را به ما بشناساند و راه برآورده ساختن آنها را به ما نشان دهد و اگر آن را عملى كنيم و در مسير پيشنهادىِ او قدم برداريم ، به مقصد و نقطه كمال خود مى رسيم. او ما را شكل داده و در انتهاى مسير ، دو سرا براى ما