و اين را از ياد نبريم كه پند و اندرز دلسوزانه و مفيد ديگران ، بر گردن ما سنگينى مى كند و مخالفت با آن ، هماى سعادت را از ما دور مى سازد. مولوى نيز پيشتر از حافظ چنين گفته است:
من برون كردم ز گردن وام نُصْحجز سعادت كى بود انجام نصح
3 . ولنگارى
دنيا رها و يله نيست و ما نيز نمى توانيم برخوردى اين چنين داشته باشيم. راه خوشبختى ما حصارها و مرزهايى دارد و با خط كشى هاى منظّم و حساب شده ، ما را از پا فراتر از حد نهادن و رعايت حق ديگران نكردن و هرگونه دلخواه رفتن باز مى دارد. محدوديت هاى ناگزير زندگى دنيوى و اخروى ، همان حرمت ها و احترام هاست. برخى چيزها حرام هستند (محدوديت و خط قرمز) و بعضى ديگر ، حرمت و احترام دارند. «خويشتندارى» و «جلوگيرى از ميل نفس به مرزشكنى و زير پا نهادن حرمت» ، از عوامل سعادت است ، و «افسارگسيختگى» و «رها كردن مركب نفس» و «فرو رفتن در گناه» و «سرپيچى» ، از موانع آن. ۱
4 . بدى
بدى به ديگران (به ويژه نيكان) ، بدخواهى براى دوستان ، بدنيّتى در حق همگان و بد نهادى انسان ، از موانع خوشبخت شدن آدمى است. ۲ هستى ، بر اساس نيكى حركت مى كند و بدى ، گامى به عقب است و از اين رو ، به خُرد شدن بدى كننده در زير چرخ حركتِ خلقت مى انجامد. شرارت و آزار دادن ديگران ، مانع بزرگ عنايت خداوندى نيز هست . عنايتى كه زمينه اساسى توفيق و يار اصلى سعادت است. بكوشيم بد نباشيم ، بدى نكنيم و بد نخواهيم و به فكر فريب دادن ديگران و سوء استفاده از همراهان خود نباشيم .