ما اگر هم نتوانيم ، بايد نيازمند را به سمت كسى كه مى تواند ، راهنمايى كنيم و بدانيم كه كمك ، فقط كمك مالى نيست. آموختن يك نكته كوچك ، ارائه راه حل يك مسئله جبر و زيست شناسى و دادن نشانى بهترين كتاب فروشى و معرفى يك كتاب خوب و سودمند ، گاه از هزاران تومان صدقه ، پر ارزش تر و براى روابط دوستى ، تقويت كننده تر است و فراخوانى به خوبى ها و باز داشتن دوست از بدى ها و هشدار دادن به چاه ها و چاله هاى راه ، كمتر از اينها نيست. ۱ شاد كردن دوست غم زده و عيادت آسيب ديده و خوددارى از تمسخر مصيبت ديده ، همه در اين اصل ، جاى مى گيرند. ۲
اصل چهارم: هوشيارى
همان گونه كه انتخاب دوست و گزينش همسفران زندگى مى بايد بر اساس بينش درست و نگرش صحيح باشد و پس از آزمون هاى نهان و پيداى متعدد انجام گيرد ، در طول دوستى و در ادامه همراهى نيز بايد اين شناخت و تيزبينى ادامه يابد. دوست ، هر چند هم كه دوست باشد ، ممكن است روزگارى هر چند دور و ناپيدا ، از حلقه دوستى بيرون رود و رشته محبتش را بگسلد . روزگار ، يك جاده ناهموار و پر از فراز و نشيب هاى ناديدنى است و هر لحظه امكان دارد كه همسفر ما در يكى از چاله ها بماند و با ما نيايد. آينده نگرى و هوشيارى مى گويد: اعتماد مطلق و دادن همه چيز و افشاى همه اسرار نهان ، شرط خردورزى نيست و شكست هاى حاصل از اعتماد مطلق ، جبران ناپذير است. ۳
اين بدان معنا نيست كه همه دوستى و محبّت خود را نثار دوست حقيقى امتحان داده خود نكنيم و مال و جان خود را از او دريغ داريم. نه! بلكه منظور ، رعايت همزمانِ حق دوستى از يك سو و حق حكمت و خردورزى از سوى ديگر است. آنچه را كه از واجبات دوستى است ، نثار دوستت كن ، اما همه رازهايت را با او در ميان منه ، تا هم حق حكمت و هم حق محبّت را ادا كرده باشى. ۴