>

91
نسيم حديث

سامان تو، سامان من!

«منفعت و مصلحت»

چكيده

مفهوم حقيقى منفعت و مصلحت و ديدگاه دين در باره آن ، ساده به دست نمى آيد . منفعت با مصلحت رابطه مستقيم دارد و هرچه كه به سود ديگران و من باشد ، مصلحت هم هست . اما پرسش اساسى اين است كه چه چيزهايى سودمند است و پرسش اساسى تر آن كه اگر كارى براى من سودى نداشته باشد ، اما براى ديگران سودمند باشد ، آيا انجام آن مصلحت است ؟
پيشنهاد مقاله براى حل اين سؤال نخست، مراجعه به عقل فردى و اجتماعى به عنوان پيشواى درون، و نيز مراجعه به فرمان هاى پيشوايان دين به عنوان پيشواى بيرونى است . پاسخ مقاله به سؤال دوم ، سنجش مصالح فداشده و مصالح به دست آمده است، اگر كارى كه من انجام مى دهم و يامنفعتى كه از آن مى گذرم ، كمتر از مصلحت به دست آمده براى ديگران است ، من اجازه دارم كه منفعت خود را كنار بگذارم و گاه به جهت اهميت فوق العاده آن ، لازم است من چنين كنم ، اگر چه در نظام خلقت ، براى اين فداكارى من ، منافع ديگرى چه در دنيا و چه در آخرت، در نظر گرفته اند .
كليد واژها : منفعت و مصلحت ، منفعت فردى و اجتماعى ، عدالت و مصلحت ، ايثار و مصلحت .
بياييد فرض كنيم ما امروز ، مسلمان شده ايم و تا ديروز ، بى دين و كافر بوده ايم . خود ، چه تغييرى را انتظار مى كشيم و اطرافيان ، چه انتظارى از ما دارند؟ به چه اميد مى ورزند و از چه مى ترسند؟ ما پر هياهو ، شرور و تنگ و گرفته گشته ايم ، و يا دست نيكى گشوده و پا در راه خير و نيكى نهاده ايم؟!


نسيم حديث
90

پس چگونه راه را به تو نشان دهيم!
ـ من جلو مى روم اما هرگاه راه را به اشتباه پيمودم ، [با پرتاب سنگ آگاه و] راهنمايى ام كنيد. ۱
و بدين گونه ، موسى عليه السلام خود را با عفّت ورزى و حيا از لغزشى احتمالى ، دور نگه مى دارد و همان گونه هم دختران شعيب . موسى مى دانست كه نگاه ، تير مسمومى از جانب شيطان است و تور پهن شده او ۲ و چشم و گوش ، جاسوسانى هستند كه قلب را فريب مى دهند و هرچه بخواهند ، از او مى گيرند. از اين رو خداوند ، حتى راه رفتن دختر شعيب را با حيا همراه كرده ۳ و در خطاب به زنان پيامبر ، شرط تقوا را ، ناز و عشوه نريختن در سخن گفتن دانسته است؛ چرا كه قلب بيمار دلان را وسوسه مى كند ، ۴ و اين نيست جز به سبب حضور فعالانه شيطان در اين ميان.
شيطان ، نخستين حضور را در ميان دو نامحرم دارد و از اين رو ، خلوت كردن دو نامحرم با يكديگر ، حرمت دارد و تنها ارتباط عمومى ، آن گونه كه حيا كردن از آدميان را هم بر حياى از خداوند بيفزايد ، شده است.
در سيره ائمه ، احتياط هاى شديدترى را نيز مى يابيم. امام على عليه السلام كه مجسمه تقوا و عفاف و نيرومندى است ، دوست نداشت به دختران جوان سلام كند و مى فرمود: مى ترسم كه از صداى آنها خوشم آيد و بيش از آنچه از پاداش سلام دادنم بهره ببرم ، از اغواگرى شيطان به رنج افتم. ۵ امام باقر عليه السلام ، نيز أبوبصير نابينا را به سبب مزاحى كه هنگام تعليم قرآن نموده است ، توبيخ مى كند. ۶

1.سوره قصص ، آيه ۲۳ ۲۵.

2.گزيده ميزان الحكمة ، ح ۶۱۲۹ و ۶۱۴۱.

3.سوره قصص ، آيه ۲۵.

4.سوره احزاب ، آيه ۳۲.

5.ر. ك : ميزان الحكمة ، ح ۸۸۶۵ .

6.رجال الطوسى ، ص ۴۰۴ ، ح ۲۹۵.

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64504
صفحه از 369
پرینت  ارسال به