كن و بس» ، اما دين كه وجود انسان را بسى فراخ و هستى او را ابدى مى بيند ، نمى تواند به اين بسنده كند . پيامبران مى گويند : ما بايد براى وجود حقيقى انسان ، از آغاز تا انجام بينديشيم و آنچه را به كار او در همه عرصه هاى وجودى اش مى آيد ، فراهم كنيم . اگر آدمى در بدو تولّد به آب و غذا و محيط مناسب نياز دارد ، تأمين كنيد . اين ، خير است و مصلحت و نفع رساندن . در كودكى و جوانى ، شادى مى خواهد و آموختن براى بهتر زيستن . پس بوستان و مدرسه بسازيد ، كه نيكى است و منفعت .
اما آيا زندگى ، به دوره تند و لحظه هاى سرخ جوانى محدود مى شود؟ مگر نه اين كه ما بايد تا كرانه هاى افق پر گشاييم و تا آسمان سعادت ابدى ، اوج گيريم؟ ما لحظه هاى سپيدى را نيز انتظار مى كشيم . همراهى سپيده تا تجلّى آفتاب سعادت نيز نيازهايى را ايجاب مى كند . تأمين اين نيازها ، نفع رساندن است و از ميان بردن اين زمينه ها ، ضرر زدن . تشخيص اين نيازها ، هم با عقل و خرد ماست (تا محدوده خاصى) و هم با سازنده ما و آورنده و برنده ما و نيز ، تشخيص حدّ هر دو گونه نياز و داورى به هنگام مزاحمت و درگيرى اين نيازها با هم ، به عهده فرستادگان او . عقل ، اين كار را به عهده دارد؛ چون كار عقل ، به جاى خود نهادن هر چيز است و عاقل ، يعنى آن كه هر كار را در جايگاه درست خود به انجام مى رساند . ۱
پيشواى درونى و بيرونى
عقل ، با تفكّر ، به تأمين متناسب نيازهاى خود و ديگران در همه زمينه ها فرمان مى دهد ، ۲ و تنها در جايى از اين حكم خود باز مى ماند كه پرده هاى شيطانى ، هواهاى نفسانى و گرد و غبار شهوت و طمع و حرص و خودخواهى ، ديده او را نابينا كرده باشند ، و گرنه عقل ، هميشه به آنچه بيشترين نفع را دارد ، فرمان مى دهد ۳ و در اين ميان ، از رهنمود رهنمايان رهيافته ، يارى مى گيرد .