>

95
نسيم حديث

پيشوايان دينى با زبان هاى گوناگون ، نفع و ضرر ما را برايمان شناسانده اند . آنان با شناخت ژرفى كه از انسان داشته و آن را به الهام و وحى از جانب خالق انسانْ كسب كرده اند ، به درستى و به روشنى ، همه منفعت و مصلحت ما را به دو دسته كلى تقسيم كرده اند : دسته نخست ، آنچه مانند آب و غذا ، براى ما ضرورى است و براى پويش مسير سعادت ، هيچ گريزى از تأمين آنها نداريم و دسته اى ديگر ، كه حركت ما را روان تر و آسان تر مى كند . بخش اول را به خاطر همان بايستگى (و به اصطلاح فيلسوفان : ضرورت شرطى) ، بايدها و واجب ها ناميده اند و دسته دوم را ، شايسته و مستحب نام نهاده اند و معلوم است كه هر چه مانع تأمين اين نيازها گردد ، بد و ناپسند و مكروه و لازم الاجتناب است ، و تأمين مصلحت و رساندن منفعت نيز ، در همين دايره معلوم مى گردد .
يعنى آنچه به تأمين نيازهاى مادّى بشر كمك مى كند ، بى آن كه به نابودى استعدادهاى معنوى او بينجامد ، نفع رساندن است ، مانند آنچه كه زمينه پيشرفت معنوى او را فراهم مى كند و از اين نظر ، تفاوتى ميان هيچ يك از كارها نيست . توليد غذا و پوشاك و پرورش دام و طيور و ساختن جاده و خانه و سدّ و نيروگاه برق و گاز ، همه منفعت رساندن است و آموزش در مدرسه ساخته شده به دست بنّا و معمار و تهيه متون درسى براى معلم و متعلّم و پرورش استاد دانشگاه و امام جماعت مسجد و معلم قرآن هم ، صورت ديگرى از منفعت رساندن . اگر چه به دليل سختى برخى كارها و اندك بودن طالبانِ برخى مشاغل ، خدمت در آن عرصه ، ارج و ارزش بيشترى مى يابد و توصيه هاى دينى و سياسى اجتماعى ، به آن سو مى رود ، اما به هيچ روى ، به معناى بى ارزشى ديگر مشاغل نيست .
به عبارت ديگر ، آنچه را دينداران و خردمندان به الهام از دين و خرد خويش ، وجودش را لازم دانستند ، حركت به سوى ايجادش و فراهم آورى زمينه هاى تحقق آن ، نفع رساندن است و به مصلحت جامعه ؛ چه اين چيز ، علم و عبادت باشد ، و چه كشت و صنعت .

من يا تو؟ ما يا آنها؟

و اما پرسش دوم ، آن كه: به گاه اصطكاك و درگيرى نفع من با منفعت ديگران و مصلحت من با مصلحت جامعه ، كدام را مقدّم بداريم؟


نسيم حديث
94

كن و بس» ، اما دين كه وجود انسان را بسى فراخ و هستى او را ابدى مى بيند ، نمى تواند به اين بسنده كند . پيامبران مى گويند : ما بايد براى وجود حقيقى انسان ، از آغاز تا انجام بينديشيم و آنچه را به كار او در همه عرصه هاى وجودى اش مى آيد ، فراهم كنيم . اگر آدمى در بدو تولّد به آب و غذا و محيط مناسب نياز دارد ، تأمين كنيد . اين ، خير است و مصلحت و نفع رساندن . در كودكى و جوانى ، شادى مى خواهد و آموختن براى بهتر زيستن . پس بوستان و مدرسه بسازيد ، كه نيكى است و منفعت .
اما آيا زندگى ، به دوره تند و لحظه هاى سرخ جوانى محدود مى شود؟ مگر نه اين كه ما بايد تا كرانه هاى افق پر گشاييم و تا آسمان سعادت ابدى ، اوج گيريم؟ ما لحظه هاى سپيدى را نيز انتظار مى كشيم . همراهى سپيده تا تجلّى آفتاب سعادت نيز نيازهايى را ايجاب مى كند . تأمين اين نيازها ، نفع رساندن است و از ميان بردن اين زمينه ها ، ضرر زدن . تشخيص اين نيازها ، هم با عقل و خرد ماست (تا محدوده خاصى) و هم با سازنده ما و آورنده و برنده ما و نيز ، تشخيص حدّ هر دو گونه نياز و داورى به هنگام مزاحمت و درگيرى اين نيازها با هم ، به عهده فرستادگان او . عقل ، اين كار را به عهده دارد؛ چون كار عقل ، به جاى خود نهادن هر چيز است و عاقل ، يعنى آن كه هر كار را در جايگاه درست خود به انجام مى رساند . ۱

پيشواى درونى و بيرونى

عقل ، با تفكّر ، به تأمين متناسب نيازهاى خود و ديگران در همه زمينه ها فرمان مى دهد ، ۲ و تنها در جايى از اين حكم خود باز مى ماند كه پرده هاى شيطانى ، هواهاى نفسانى و گرد و غبار شهوت و طمع و حرص و خودخواهى ، ديده او را نابينا كرده باشند ، و گرنه عقل ، هميشه به آنچه بيشترين نفع را دارد ، فرمان مى دهد ۳ و در اين ميان ، از رهنمود رهنمايان رهيافته ، يارى مى گيرد .

1.همان ، ح ۱۹۱۱ .

2.الكافى ، ج ۲ ، ص ۵۵ ، ح ۵ .

3.نثر الدرّ ، ج ۱ ، ص ۲۸۵؛ أعلام الدين ، ص ۹۶ .

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 64497
صفحه از 369
پرینت  ارسال به