>

99
نسيم حديث

ديگرى را محفوظ مى دارد و يا راحتى او را فقط در پى دارد ، چنين لزومى بر من نيست .

ايثار و مصلحت

در همين جا ، من مى توانم از حوزه بايسته هاى فقهى عبور كنم و در عرصه شايسته هاى اخلاقى ، داوطلبانه و ايثارگرانه ، مال خود را فداى مال ديگرى كنم و غذاى دلخواه خود را به ديگرى ببخشم و وسيله مورد علاقه خود را در اختيار نيازمندى قرار دهم . در اين جا ، اگر چه در حوزه اخلاق اجتماعى ، فقط مدح و تحسين ديگران را به دست مى آورم ، اما از نظر نگرش الهى ، به منفعتى اهم و اعظم نيز دست يافته ام و به رستگارى و سعادت جاويدان رسيده ام :
«هرچند در خودشان احتياجى [ مُبرم ] باشد، ديگران را بر خودشان مقدّم مى دارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشان همان رستگاران اند. ۱
از اين منظر ، هر كس كه نيازمندى هاى مادى خود را در حداقل ممكنْ تأمين كند و به دو زيور قناعت و زهد ، آراسته باشد ، تا كمتر برگيرد و بيشتر بهره دهد و سعى و تلاش و همّت اصلى او در زندگى ، تأمين راحتى ديگران باشد ، از بهترين آفريده هاى خداست و از كامل ترين سعادتمندان و بلكه غنوده در آغوش خوشبختى . ۲ پيام اصلى دين همين است : احسان به ديگران ، و تقديم مصلحت مردمان بر مصلحت دنيوى خويشتن . ۳

بزرگ ترين مصلحت

برخى چيزها از جان نيز مهم ترند و از اين رو ، مجوّز فدا كردن جان هم مى شوند . به عنوان مثال ، «حقيقت» ، از جان نيز گرامى تر است و ارزش وجودى آن ، از ارزش وجودى من ، تو و او بيشتر است ؛ زيرا اساسا ارزش جان انسان و سرّ برترى او بر گياه و حيوان ، همين حقْ فهمى و حق گويى و حق طلبى اوست . انسانى كه جانش نشكفته و به حقيقت نرسيده و در رويارويى با حق ، سر به انكار مى پيچد و با كبر و غرور ، حق و حقيقت را لگدمال

1.سوره حشر ، آيه ۹ .

2.غرر الحكم ، ح ۹۳۶۱ .

3.سوره نحل ، آيه ۹۰ .


نسيم حديث
98

متفكران و سررشته داران هر جامعه نيز ، از همين قانون عقلى پيروى مى كنند و مصلحت كم اهميت را فداى مصلحت مهم و مصلحت مهم را فداى مصلحت اَهَمّ (مهم تر) مى كنند . محك ارزش گذارى اين مصلحت هاى درگير با هم ، حاصل ضرب مقدار كمّى آن در بار ارزشى هر يك از مصلحت ها ، پيش از درگيرى و اصطكاك است. به عنوان مثال ، خانه چند فرد كه هر يك از آنها چندين ميليون تومان قيمت دارد ، به هنگام تزاحم با خيابان كشى ، در صورتى خراب مى شود كه آبادى و راحتى حاصل از خيابان ، از مجموع قيمت آن خانه ها بيشتر باشد.
نكته قابل ذكر در اين ميان ، آن است كه ارزش برخى چيزها ، به طور مطلق از چيزهاى ديگر بيشتر است و تابع تعداد و مقدار نيستند . مثلاً حفظ جان انسان ها ، لازم است و از اين رو ، نمى توان به بهانه پيشرفت علم ، آزمايش هاى منجر به مرگ انجام داد . در اين موارد ، تنها مصلحتى از همان نوع و فقط به شرط مشابهت كامل و نفع بيشتر ، مى تواند آن را كنار بزند و اين ، مجوّز روى مين فرستادن سربازى جانباز براى از مهلكه به در بردن ده ها سرباز ديگر است و يا اجازه آزمايش واكسن تازه ساخته شده بر روى داوطلبان ، با وجود خطرات احتمالى ، براى جلوگيرى از مرگ و مير كودكان .
در اسلام ، «جان» ، برترين و قيمتى ترين چيز و پس از آن ، «آبرو» و سپس «مال» است . ۱ به ديگر سخن ، اگر انجام دادن كارى به مصلحت اقتصادى من نباشد ، اما آبروى مرا مى خرد و يا جان مرا نجات مى بخشد ، مصلحت كلى ايجاب مى كند كه از نفع اقتصادى بگذرم و به جان و آبرو بينديشم ، و اگر مصادره اموال من براى حفظ جان انسانى ديگر ، تنها راه است ، بايد اموال من گرفته شود ، و البته جامعه موظف است كه در اولين فرصت و تا حدّ امكان ، خسارت مرا جبران كند و اين ، همان فرمان جهاد با جان و مال است .
اگر لازم شد ، من مال خود را بدهم تا مرزها ، روستاهاى دور افتاده ، ناموس ديگران و كيان جامعه اسلامى محفوظ بماند ، بايد بدهم ، اما اگر پرداخت مال من ، مال شخص

1.ر. ك : ميزان الحكمة ، باب ۳۷۶۱ (أفضل المال) و باب ۳۷۶۷ (شرّ الأموال) ؛ مستدرك وسائل الشيعة ، ج ۱۵ ، ص ۲۶۷.

  • نام منبع :
    نسيم حديث
تعداد بازدید : 65026
صفحه از 369
پرینت  ارسال به