ديگرى را محفوظ مى دارد و يا راحتى او را فقط در پى دارد ، چنين لزومى بر من نيست .
ايثار و مصلحت
در همين جا ، من مى توانم از حوزه بايسته هاى فقهى عبور كنم و در عرصه شايسته هاى اخلاقى ، داوطلبانه و ايثارگرانه ، مال خود را فداى مال ديگرى كنم و غذاى دلخواه خود را به ديگرى ببخشم و وسيله مورد علاقه خود را در اختيار نيازمندى قرار دهم . در اين جا ، اگر چه در حوزه اخلاق اجتماعى ، فقط مدح و تحسين ديگران را به دست مى آورم ، اما از نظر نگرش الهى ، به منفعتى اهم و اعظم نيز دست يافته ام و به رستگارى و سعادت جاويدان رسيده ام :
«هرچند در خودشان احتياجى [ مُبرم ] باشد، ديگران را بر خودشان مقدّم مى دارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشان همان رستگاران اند. ۱
از اين منظر ، هر كس كه نيازمندى هاى مادى خود را در حداقل ممكنْ تأمين كند و به دو زيور قناعت و زهد ، آراسته باشد ، تا كمتر برگيرد و بيشتر بهره دهد و سعى و تلاش و همّت اصلى او در زندگى ، تأمين راحتى ديگران باشد ، از بهترين آفريده هاى خداست و از كامل ترين سعادتمندان و بلكه غنوده در آغوش خوشبختى . ۲ پيام اصلى دين همين است : احسان به ديگران ، و تقديم مصلحت مردمان بر مصلحت دنيوى خويشتن . ۳
بزرگ ترين مصلحت
برخى چيزها از جان نيز مهم ترند و از اين رو ، مجوّز فدا كردن جان هم مى شوند . به عنوان مثال ، «حقيقت» ، از جان نيز گرامى تر است و ارزش وجودى آن ، از ارزش وجودى من ، تو و او بيشتر است ؛ زيرا اساسا ارزش جان انسان و سرّ برترى او بر گياه و حيوان ، همين حقْ فهمى و حق گويى و حق طلبى اوست . انسانى كه جانش نشكفته و به حقيقت نرسيده و در رويارويى با حق ، سر به انكار مى پيچد و با كبر و غرور ، حق و حقيقت را لگدمال