۹۵.امام على عليه السلامـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ :كُشندهترين چيز براى دشمنت آن است كه به وى نفهمانى كه او را دشمن گرفتهاى .
3 / 8
كيفر ندادن بر پايه گمان و اتّهام
۹۶.الجمل :ابن عباس بر امير مؤمنان وارد شد و على عليه السلام آغاز [ به سخن] كرد و فرمود : «اى ابن عباس! آيا نزد تو خبرى است؟» .
گفت : طلحه و زبير را ديدم .
به وى فرمود : «آن دو از من براى عمره اجازه خواستند و من هم ، پس از آنكه با سوگندهايى از آنان پيمان گرفتم كه حيله نكنند و بيعت نشكنند و فسادى ايجاد نكنند ، اجازه دادم .
اى ابن عباس! به خدا سوگند ، آنان ، جز فتنه قصدى ندارند . گويا مىبينم كه به مكّه رفتهاند تا براى نبرد با من مدد جويند ؛ چرا كه يعلى بن منيه خيانتپيشه تبهكار ، ثروتهاى عراق و فارس را با خود بُرده تا در اين راه هزينه كند ، و به زودى اين دو مرد ، كارم را تباه مىكنند و خون پيروان و يارانم را مىريزند» .
عبد اللّه بن عباس گفت : اگر چنين نظرى دارى ، چرا به آنان اجازه دادى و چرا آنان را زندان نكردى و با آهن به بند نكشيدى تا مسلمانان را از شرّشان آسوده دارى؟
فرمود : «اى ابن عباس! آيا مرا وا مىدارى كه ستمْ آغاز كنم و بدى را پيش از نيكى به كار گيرم و آنان را بر پايه گمان و اتهام ، كيفر دهم و پيش از انجام دادن كار ، مؤاخذه كنم؟ هرگز! به خدا سوگند ، از آنچه خداوند از من پيمان گرفته از داورى بر پايه عدل و سخن حق عدول نمىكنم .
اى ابن عباس! من بدانان اجازه دادم و آنچه را از آنان سر مىزنَد ، مىدانم ؛ ليك در برابر آنان ، از خداوند كمك خواستم و به خدا سوگند ، آنان را خواهم كشت و اميدشان را نااميد خواهم ساخت ، و آن دو به خواستهشان نخواهند رسيد ؛ چرا كه خداوند ، آنان را بر ستمشان بر من و بيعتشكنى با من و تعدّى بر من ، مجازات خواهد كرد .