اول از مقدمه كتاب عوالى اللئالى ابن ابى جمهور را، كه در آن طريق روايى خودش را ذكر كرده، تحرير نموده است.
17. اجازه شيخ على بن عبدالعالى كركى براى شيخ حسين بن محمد حر بن محمد بن مكى در دمشق 16 رمضان 903ق، به خط حسين بن حيدر حسينى كركى، بى تا؛
18. اجازه همو براى شيخ على بن عبد العالى ميسى در بغداد اول جمادى الثانى 934ق، به خط همان خط كركى بدون نام و تاريخ ؛
19. اجازه ابراهيم بن على بن عبدالعالى ميسى براى فرزندش مولى عبدالكريم ميسى در اوائل رمضان 975ق. در زير كركى چند مطلب نوشته است:
- كركى نوشته كه اين اجازه را مجيز (شيخ عبد الكريم) به فرزندش (شيخ لطف الله ميسى) اجازه داده و شيخ لطف الله نيز به من اجازه داده است؛
- كركى همچنين نوشته كه قاضى حبيب الله بن على طوسى كاشانى در كاشان در جمادى الثانى 1011ق به من اجازه داده، ولى متن اجازه را درج نكرده است. كركى متذكر مىشود كه در كاشان خدمت وى رسيده و نزد وى بخشى از كتاب شوارق و قسمتى از روض الجنان را خوانده است. گويا اجازه بعدى كه مجيز آن را به جلال الدين بن تاج الدين بعد از قرائت كتاب التبيان فى علم المعانى و البيان نگاشته، همين اجازه باشد و جلال الدين لقب مؤلف (سيد حسين كركى) و تاج الدين لقب پدر وى باشد. - اجازه دانشمندى به جلال الدين بن تاج الدين كه بعد از قرائت كتاب التبيان فى علم المعانى و البيان به وى داده است كه در زير آن تملك مؤلف (سيد حسين كركى) ديده مىشود.
- يادداشتى از مؤلف (سيد حسين كركى) مبنى بر اينكه شيخ بهايى اجازه روايت كتاب من لا يحضره الففيه و عيون اخبار الرضا (ع) را به وى (كتاب اولى را در كاظمين در روز شنبه 15 جمادى الاول 1003ق و كتاب دومى را در زير قبه كاظمين در شب جمعه 7 جمادى الثانى 1003ق) داده است.
- مؤلف در زير يادداشت سابق خود عنوان نموده كه مولى معانى تبريزى در غره رجب 1003ق در نزد ضريع سيد الشهداء (ع) اجازه عام براى وى نوشته و خود تبريزى از شيخ عبد العالى و پدر شيخ بهايى نقل روايت مىكند. در زير يادداشت