ممکن است با شوخىِ گفتارى ترکيب شود يا مستقل از آن باشد، مثل طنزهاى تصويرىِ بدون گفتار (پانتوميم)، ميانْپردههاى کارتونى و کمدىهاى صامت.
مىبينيم که لبخندسازى در جامعه و اندوهزُدايى از دل و جان انسانها، روشهاى بسيار متنوّعى دارد که شادىآفرينان عصرها و نسلها، به فراخور استعداد و توانايى و ذوق، طبع خويش را در آنها آزمودهاند. بدين ترتيب است که ادبيات و هنر ملّتها، آکنده از شوخىهاست.
مرزهاى شوخى
شوخى، ممکن است مثل هر گفتار يا رفتار ديگرى، از اعتدال خارج شود و به عملى غير اخلاقى بدل گردد. به عنوان نمونه، ممکن است به سبُکسرى، بىشرمى و گستاخى بياميزد که در اين حالت، «هَزْل» ناميده مىشود و يا به تحقير و بدگويى و ناسزا آميخته گردد که آن را «هَجْو» مىخوانند. خردمندان و بزرگان دين و اخلاق، اين هر دو صورت را ناشايست شمردهاند.
همچنين، گاه اتّفاق مىافتد که همان شوخى لطيف و شادىبخش هم از حدْ خارج ميشود و به بيهودگى يا زيادهروى ميانجامد که در اين صورت نيز کارى ناپسند خواهد بود.
يکى از صحابيان از پيامبر خدا(ص) پرسيد: «آيا در اين که با دوستان خود شوخى مىکنيم و مىخنديم، اشکالى هست؟». پيامبر(ص) فرمود:
اگر سخن ناشايستى در ميان نباشد، اشکالى ندارد.۱
هم ايشان در جاى ديگر ميفرمايد:
من شوخى مىکنم؛ امّا جز حق نمىگويم.۲