چگونه به شادي نگاه ميکنند و عوامل ايجاد رضايت در زندگي را در چه چيزهايي جستجو ميکنند، همگي، به نگرشهاي فرهنگي آنها به اين مقوله، بستگي دارد. روشن است که همه فرهنگها، به يک شيوه، با اين مقوله برخورد نميکنند و هر يک، بنا به زيرساختهاي تاريخي، ديني، اجتماعي و سياسي خود، به نوعي، نگرشي ويژه نسبت به رضايت از زندگي دارند.
در ادامه، به مهمترين نگرشهايي که در فرهنگهاي مختلف، باعث ايجاد شادکامي و رضايت از زندگي افراد ميشوند، اشاره ميکنيم:
1. اعتقاد به ماوراء الطّبيعه
انسان، موجودي دو ساحتي است که هم داراي جسم (بُعد مادي) است و هم داراي روح (بُعد معنوي). از اين رو، از ابتداي آفرينش، هميشه نوعي گرايش به نيروهاي معنوي و ماوراي طبيعي در انسان، وجود داشته است که ارتباط با آنها، باعث ايجاد نوعي آرامش و آسايش خاطر در انسان ميشود. چنين ارتباطي در فرهنگهاي ابتدايي، به اشکال مختلفي چون: ستارهپرستي، خورشيدپرستي و يا پرستش عناصر طبيعي ديگر آغاز شده و بعدها به توتميسم (بتپرستي) کشيده است. با افزايش آگاهيها و تواناييهاي ذهني و روحي بشر، اين اَشکال ابتدايي ارتباط با ماورا ـکه از طريق رابطهاي عيني (ستاره، خورشيد، بت و...) صورت ميگرفتهاندـ ، جاي خود را به مسائل ذهني و انتزاعي پيچيدهتري چون: اسطورهها و ربّ النّوعهاي (الهه هاي) مقدّس ـکه در اسطورههاي يونان و اديان باستاني چون دين زردشت و... ميتوان نمونههاي آنها را مشاهده نمودـ ، دادند. با گذشت زمان، تمام نيروهاي پراکنده در ربّ النّوعهاي مختلف، در يک خداي واحد، متمرکز شدند و نوعي