از اين رو، در طول تاريخ، همواره پيروان فرهنگها و مکاتبي که براي انسان، ارزشي بالاتر از ديگر موجوداتْ قائل بودهاند و او را به عنوان موجودي مقتدر و توانا در انجام دادن هر کاري ستودهاند و راه را براي اين اقتدار و حاکميت او باز گذاردهاند، شادتر و با رضايت بيشتري از مکاتبي که اين گونه به نوع بشر نمينگريستهاند، زندگي کردهاند. شايد بتوان بزرگترين و درخشانترين دستاوردهاي تاريخ بشر را به دورههاي فرهنگياي نسبت داد که باعث افزايش صلابت و عزّت نفس انسانها شدهاند.
3. تشويق به جمعگرايي
انسان نيز مانند موجودات ديگري چون: مورچه، زنبور عسل، موريانه و...، به طور فطري، به زندگي در جمع همنوعان خود، متمايل است؛ امّا تفاوت اجتماعات انساني با موجودات ديگر، در اين است که موجودات ديگر، تنها براي حفظ حيات و بقاي خود (تأمين غذا و حفاظت خود در برابر دشمنان و...)، به جمعگرايي روي ميآورند، در حالي که انسان، علاوه بر برآوردن نيازهاي زيستي خود در اجتماع، ميتواند عواطف و احساسات دروني خود را نسبت به ديگران بروز دهد، با آنها احساس همدردي کند و به طور متقابل، از آنها احساس همدردي ببيند، با آنها گريه کند و بخندد، آنها را تحسين کند و مورد تأييد آنها قرار بگيرد، به همنوع و ميهن خود عشق بورزد و... . از اين رو، زندگي کردن در جمع، به خاطر ارضاي احساسات و عواطف آدمي، کمک بسيار زيادي به آرامش دروني و تخليه هيجانات روحي او ميکند و بدين ترتيب، موجبات ايجاد احساس آرامش، شادکامي و رضايت از زندگي را در او فراهم ميآورد.
بنا بر اين، ميتوان چنين نتيجه گرفت که فرهنگهايي که انسانها را به زندگي در جمع و شرکت در فعّاليتهاي گروهي (جشنها و آيينهاي سنّتي،