129
جوان، شادي و رضايت از زندگي

از اين رو، در طول تاريخ، همواره پيروان فرهنگ‌ها و مکاتبي که براي انسان، ارزشي بالاتر از ديگر موجوداتْ قائل بوده‌اند و او را به عنوان موجودي مقتدر و توانا در انجام دادن هر کاري ستوده‌اند و راه را براي اين اقتدار و حاکميت او باز گذارده‌اند، شادتر و با رضايت بيشتري از مکاتبي که اين گونه به نوع بشر نمي‌نگريسته‌اند، زندگي کرده‌اند. شايد بتوان بزرگ‌ترين و درخشان‌ترين دستاوردهاي تاريخ بشر را به دوره‌هاي فرهنگي‌اي نسبت داد که باعث افزايش صلابت و عزّت نفس انسان‌ها شده‌اند.

3. تشويق به جمع‌گرايي

انسان نيز مانند موجودات ديگري چون: مورچه، زنبور عسل، موريانه و...، به طور فطري، به زندگي در جمع همنوعان خود، متمايل است؛ امّا تفاوت اجتماعات انساني با موجودات ديگر، در اين است که موجودات ديگر، تنها براي حفظ حيات و بقاي خود (تأمين غذا و حفاظت خود در برابر دشمنان و...)، به جمع‌گرايي روي مي‌آورند، در حالي که انسان، علاوه بر برآوردن نيازهاي زيستي خود در اجتماع، مي‌تواند عواطف و احساسات دروني خود را نسبت به ديگران بروز دهد، با آنها احساس همدردي کند و به طور متقابل، از آنها احساس همدردي ببيند، با آنها گريه کند و بخندد، آنها را تحسين کند و مورد تأييد آنها قرار بگيرد، به همنوع و ميهن خود عشق بورزد و... . از اين رو، زندگي کردن در جمع، به خاطر ارضاي احساسات و عواطف آدمي، کمک بسيار زيادي به آرامش دروني و تخليه هيجانات روحي او مي‌کند و بدين ترتيب، موجبات ايجاد احساس آرامش، شادکامي و رضايت از زندگي را در او فراهم مي‌آورد.
بنا بر اين، مي‌توان چنين نتيجه گرفت که فرهنگ‌هايي که انسان‌ها را به زندگي در جمع و شرکت در فعّاليت‌هاي گروهي (جشن‌ها و آيين‌هاي سنّتي،


جوان، شادي و رضايت از زندگي
128

2. توجّه به خويشتن (تکريم شخصيت انساني خويش)

انسان، موجودي است با قابليت تفکّر، تعقّل، اختيار، مديريت و تفسير و تجزيه اطّلاعات و وقايع پيرامون خود، و همين ويژگي‌هاي منحصر به ‌فرد، سبب شده‌اند که جايگاه آدمي، در بين تمام موجودات، در ممتازترين درجه ممکن قرار بگيرد، به گونه‌اي که توانايي‌هاي
هيچ موجود ديگري را نمي‌توان با قابليت‌هاي بشري، مقايسه نمود. لذا مي‌توان چنين ادّعا کرد که تمام موجودات، به نوعي، تحت سيطره انسان قرار دارند. اين، واقعيّتي است که آدمي در طول تاريخْ به آن رسيده است و همواره در جهت اثبات آن و تحکيم حاکميت بلامنازع خود بر جهان، کوشيده است.
از آن جا که کشش به سوي اقتدار و عزّت نفس را مي‌توان به عنوان يکي از نيازهاي غريزي بشر نيز جستجو کرد، از اين رو، فرهنگ‌هايي که به اين نياز انسان، بيشتر بها داده‌اند و ميدان را براي به کارگيري قوّه اختيار و بلندپروازي‌هاي ذهن نوآور و هميشه ناآرام او فراهم کرده‌اند، احساس رضايت بيشتري را براي پيروان خود در زندگي به ارمغان مي‌آورند.
مطمئناً رضايت از زندگي در فرهنگي که انسان را برترين و کامل‌ترينِ موجودات مي‌داند و تمام کائنات را طفيلي او و وسيله‌اي در اختيار او براي رسيدن به کمال معرّفي مي‌کند و نيز طبيعت را صحنه و جولانگاه اختيار و عقل و احساس و شعور و تفکّر آدمي براي کشف قوانين جديد و گشودن دروازه‌هايي تازه به سوي لايه‌هاي پنهان جهان درون و برون او بر مي‌شمارد، بسيار متفاوت است با رضايت از زندگي در فرهنگي که انسان را گناهکاري معرّفي مي‌کند که به واسطه گناه خويش، از کمال حقيقي خود به دور افتاده است و محکوم به زندگي توأم با رنج و سختيِ هميشگي، در تبعيدگاهي به نام زمين است.

  • نام منبع :
    جوان، شادي و رضايت از زندگي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
تعداد بازدید : 192170
صفحه از 192
پرینت  ارسال به