139
جوان، شادي و رضايت از زندگي

آنچه زمانى به صورت داستان‏هاى شفاهى بوده، در قالب نمايش‏نامه يا کتاب، عرضه شده‏اند و بعد از کتاب‌ها نوبت به مجلّات و فيلم‌ها و برنامه‏هاى طنز راديويى رسيد. امروزه بسيارى از جوک‏ها و بامزه‏کارى‏ها از طريق تلويزيون و يا اخيراً اينترنت به ما آموزش داده مى‏شوند که بايد اذعان داشت اين روند نسبت به گذشته، رشد چشمگيرى داشته است.
بذله‏گويى معمولاً از آن ‏جايى آغاز مى‏شود که چيزى باعث شگفتى و حيرت انسان شود. اين که دو نفر با هم دست مى‏دهند، چيز خنده‏دارى نيست؛ ولى اين که يکى از آنها هنگام دست دادن، يک ماهى در دست داشته باشد، حيرت‏آور است و باعث خنده مى‏شود.
مثال ديگر مى‏تواند اين باشد که: دفتر کار يا يک اسب را در نظر بگيريم. هيچ‏کدام به تنهايى، خنده‏آور و مُضحک نيستند؛ امّا اگر اسبى در يک دفتر کار بسته شود، باعث تعجّب همگان مى‏شود و آنان را به خنده وا مى‏دارد.
به طور کلى، سه نوع خنده وجود دارد: يک. خنده‏هاى فيزيکى، مثل زمانى که شخصى زمين مى‏خورَد؛ دو. خنده‏هايى که قابل رؤيت‏اند، مثل وجود يک تصوير مضحک؛ سه. خنده‏هايى که از کلام افراد، استنباط مى‏شوند. گاهى اوقات، به تلفّظ يک کلمه نيز مى‏خنديم و يا به اين که يک کلمه، داراى معانى مختلف است، به ديده شگفتى مى‏نگريم. امروزه اين نوع «خنده» و «مسخره‏بازى»، رواج بيشترى يافته است.
آخرين چيزى که درباره خنده مى‏توان گفت، آن است که اساساً خنده، چيز بسيار خوبى است. بعضى از مردم معتقدند که خنده براى سلامتى، مفيد است و حتّى مَثَل انگليسيِ معروفي مى‏گويد: «خنده، بهترين داروست». همچنين


جوان، شادي و رضايت از زندگي
138

خنده در طول تاريخ

چرا مى‏خنديم؟ پاسخ دادن به اين سؤال، کمى سخت است. مثلاً اتّفاقاتى که بيست سال پيش، خنده‏دار بودند، ممکن است که امروزه، ديگر خنده‏آور نباشند و يا چيزى که در يک کشور يا منطقه، خنده‏دار و مضحک تلقّى مى‏شود، ممکن است در کشور يا منطقه ديگر، اصلاً خنده‏آور نباشد. اگر «خنده» يا «بذله‏گويى» را بنگريم، احتمالاً حدس خواهيم زد که انسان‌ها قبل از اين که شروع به تکلّم کنند، خنديدن را
آموخته‏اند؛ امّا آنان به چه مى‏خنديدند؟! شايد به حيواناتى که درد مى‏کشيدند، مى‏خنديدند و شايد بعد از پيروز شدن در يک نبرد، تنها احساسى که به آنان دست مى‏داد، خنده بود.
اصولاً دردها و ناکامى‏ها هميشه بهانه‏هاى خوبى براى به خنده آوردن مردم به شمار مى‏رفتند. مثلاً مدّتى باب بود که مردم از «دست انداختن» يکديگر به خنده بيفتند و يا زمانى ديگر بر اين عادت بودند تا از ديدن افراد بيمار يا کسانى که نقص عضو دارند، بخندند. با گذشت زمان، جمعيت زيادى از مردم به شهرها مهاجرت کردند و بدين شکل بود که گونه‏هاى ديگر خنده و مسخره‏بازى در ميان مردم، رواج يافت. البته شايان ذکر است که امروزه هنوز گروه‏هايى از مردم از جوک‏هايى که گفته مى‏شود، ناراحت مى‏شوند. عده‏اى ديگر نيز بر اين باورند که يک دليل براى لطيفه گفتن و جوک ساختن و يا بيان داستان‏هاى فُکاهى، رهايى يافتن از احساسات خسته کننده روزمره است که انسان را در خود اسير کرده است.
موضوع‏هايى که باعث خنده ما مى‏شوند، با گذشت زمان، تغيير کرده‏اند.

  • نام منبع :
    جوان، شادي و رضايت از زندگي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
تعداد بازدید : 191624
صفحه از 192
پرینت  ارسال به