21
جوان، شادي و رضايت از زندگي

شادابى و ديندارى، يکى را برگزيد و يا
مؤمن بود و يا شاداب و ميان اين دو، درّه‌اى پُرنشدنى مى‌بينند؛ امّا در حقيقت، اين دو، برابر يکديگر نيستند و نه تنها مى‌توان هم ديندار بود و هم شاداب، بلکه احاديث بسيارى، نشانه ديندارى را شادابى و خوش‌رويى و مانند آن معرفى مى‌کنند و لازمه ديندارى را شادابى مى‌دانند. اگر هم پاره‌اى احاديث، سخن از اندوه و غم به ميان آورده‌اند و مؤمن را غمگين و اندوهناک معرّفى کرده‌اند، ناظر به حسّ مسئوليت مسلمانان است. اين نوع اندوه، نتيجه آگاهى اجتماعى و تعلّق جمعى فرد است، نه پريشانْ‌حالى و پراکندگى خاطر.




هر که او هشيارتر، بيدارترهر که او آگاه‌تر، رخْ زردتر.۱
اين نوع اندوه و شناخت عميق است که همواره مورد توجّه متفکّران شرق و غرب بوده است و حتّى فيلسوف منفعت‌گرايى چون جان استوارت ميل، در دفاع از آن مى گويد:
ترجيح مى‌دهم سقراطى ناخشنود باشم، تا ابلهى خشنود. ۲
اين نوع حزن، ريشه در توجّه به احوال ديگران و حس همدردى انسانى دارد و همان است که سعدى از آن به عنوان «بى‌قرارى» ياد مى‌کند و مى‌گويد:




بنى آدم، اعضاى يکديگرندکه در آفرينش، ز يک گوهرند
چو عضوى به درد آورَد روزگاردگر عضوها را نمانَد قرار.۳

1.. همان، دفتر اوّل، بيت ۶۳۳.

2.. J. S Miill, Utilitarianism, Edited by roger Criss, Oxford, Oxford UniverSity Press, ۱۹۹۸, P ۵۷.

3.. گلستان، سعدى، باب اوّل.


جوان، شادي و رضايت از زندگي
20

به تعبير ديگر، دل ماست که گاه مايه شادابى و گاه باعث کسالت ما مى‌شود. بستگى دارد که اطراف خود را چگونه تفسير کنيم و چه تصوّرى از آن داشته باشيم، تا شاداب يا کسل شويم. امّا دل نيز خود، تحت تأثير عوامل متعدّدى است. پيامبر(ص) دل را به پَرى تشبيه
مى‌کند که اسير تندباد است و به هر سو رانده مى‌شود. ۱ مولوي، اين مضمون را چنين پرورانده است:
در حديث آمد که: دل، همچون پَرى است در بيابانى اسير صَرصَرى است
باد، پَر را هر طرف رانَد گزاف
گه چپ و گه راست، با صد اختلاف
در حديث ديگر: اين دل دان چنان
کآب جوشان ز آتش اندر قازغان ۲
هر زمان، دل را دگر رايى بُوَد
آن نه از وى، ليک از جايى بُوَد. ۳
در اين جا دو بحثْ مطرح است: يکى اين که چگونه مهار دل را در دست بگيريم و آن طور که مى‌خواهيم، اداره‌اش کنيم؛ ديگر آن که شادابى از ديدگاه دينى ما چه جايگاهى دارد. موضوع اين مقاله، نکته دوم است.
مسئله شادابى، هنگامى جدّى‌تر مى‌شود که مى‌بينيم کسانى آن را در برابر حُزن (اندوه) قرار مى‌دهند و مى‌کوشند از نگاه شرعى، آن را نقد کنند و براى اثبات ديدگاه خود، احاديثى نيز نقل مى‌کنند. اين کسان مى‌پندارند که بايد ميان

1.. اِن هذا القلب کريشة بفلاة مِن الأرض يقيمها الريح ظهراً لبطنٍ؛ اين دل، همچون پَرى در بيابان است که باد، آن را زير و رو مى کند (شرح مثنوى، محمّد استعلامى، ج ۳، ص ۲۹۱).

2.. ديگ بزرگ، قزغون.

3.. مثنوى، مولوي، دفتر سوم، بيت ۱۶۴۳ ـ ۱۶۴۶.

  • نام منبع :
    جوان، شادي و رضايت از زندگي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
تعداد بازدید : 191565
صفحه از 192
پرینت  ارسال به