هر نعمتى، کليدى و قفلى دارد؛ کليدش شکيبايى و قفلش تنبلى است.۱
ايشان از سوى ديگر، براى توفيق در کارها، کنار گذاشتن خودپرستى و سُستى را توصيه مىکند و مىفرمايد:
هر کس خودشيفتگى و تنبلى را کنار بگذارد، گزندى به او نمىرسد.۲
ايشان همچنين با تأکيد بر پشتکار و تن سپردن به سختىها براى رسيدن به بهروزى، از کسالت و اندوه، با عنوان «گورستان پيروزى» نام مىبَرَد و در شعرى که به ايشان نسبت داده شده است، مىفرمايد:
بر رنج شبروى و بيدارى و بر راه سپردن شام و بام که در رَه نياز پويى، بشکيب. دلتنگ مباش و از طلب، ناتوان منشين که در ميانه زبونى و اندوه، پيروزى از دست برود. ۳
ج. تشويق نشاط و شادابى
شادابى، به معناى انکار واقعيتها و ناخوشىها و نديدن مشکلات خود و ديگران نيست. شادابى، به معناى چشم بستن بر پارهاى واقعيتهاى تلخ و فراز و نشيب زندگى نيست و بالاخره، شادابى به معناى خوشبينى بىپايه و خودفريبى نيست. نه؛ شادابى هيچ يک از اينها نيست؛ بلکه شادابى، به معناى اعتقاد به هدفدارى هستى و داشتن رويکردى است براى حلّ مشکلات و چيرگى بر موانع. شادابى يعنى پذيرفتن همه واقعيتهاى موجود (چه تلخ و
1.. لکلّ نعمة مفتاح و مغلاق، مفتاحها الصبر و مغلاقها الکسل (شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، ج ۲۰، ص ۳۲۲).
2.. مَن تَرَک العُجب و التوانى لم ينزل بِه مکروه (غرر الحکم، حديث ۸۸۰۵).
3.. اصبر على تعب الأدلاج و السرر
و بالرواح على الحاجات و الفکَر
لاتضجرنّ و لا يعجزک مطلبها
فالنجح يتلف بين العَجز و الضَّجَر