59
جوان، شادي و رضايت از زندگي

آيا کسى که با ارسال ويروس رايانه‏اى، همه زحمات چند ماهه دوستش را دست‌خوش اختلال مى‏کند، مى‏تواند ادّعاى دوستى و شوخى کند؟ آيا از کسى که در مجلسى دوستانه، دستش انداخته‏ايم و با ريشخند کردن او، ديگران را خندانده‏ايم، مى‏توان انتظار تلافى و انتقام‏گيرى نداشت؟!
شخصى مى‏گويد: با پيامبر (ص) در مسجد، نشسته بوديم. فردى وارد شد و فراموش کرد که کفش‏هايش را همراه خود ببرد. مردى آمد
و آنها را برداشت و پنهان کرد. صاحب کفش، به دنبال آنها گشت و کسى راه‌نمايى‏اش نکرد و در پايان، همان مرد، کفش‏هايش را نشان داد و در پاسخ پيامبر(ص) گفت: «از سرِ شوخى چنين کردم». پيامبر(ص) چند مرتبه فرمود: «پس با هراس و ترسِ مؤمن چه مى‏کنى؟!». ۱
گفتنى است که ما شادى‏هاى دسته‌جمعى را رد نمى‏کنيم. عروسى‏ها و جشن‏هاى همگانى، همه از نظر اسلام مقبول‏اند و بايد هم با شادى همراه باشند، امّا شادى خردمندانه و نه بيرون بَرنده از راه درست زندگى.
ابراز شادى به شکل کف زدن، سرود خواندن، هلهله و مسابقه، همه آزادند و حتّى برخى از آنها در حضور معصوم(ع) هم صورت گرفته‌اند؛ امّا هيچ يک، همراه آزار رساندن به ديگران، راه بر ديگران بستن، ديگران را از خواب پراندن و شيشه شکستن و هرزه‏درايى و بى‏ادبى و تجاوز به حقوق ديگران نبوده است.
اسلام، دين خرد و فطرت است و تنها شوخى و شادى‏اى را اجازه مى‏دهد و توصيه مى‏کند که سازگار با فطرت و ياور زندگى باشد، نه غفلت‏زا و بارى بر ديگر بارها.

1.. الکافى، ج ۳، ص ۴۸۴، ح ۵.


جوان، شادي و رضايت از زندگي
58

گاه پيشوايان معصوم ما از اصحاب خود سراغ مى‏گرفتند و از وجود خنده و شوخى در ميان آنان مى‏پرسيدند و اگر شاد نبودند، توصيه به مزاح و شوخى مى‏کردند و آن را از لوازم خوش‌خويى مى‏دانستند و به رفتار پيامبر(ص) استناد مى‏کردند. ۱ آنان خود از طريق لبخند و مزاح، اين شادى را ابراز مى‏کردند و تنها، حدّى براى آن در نظر مى‏گرفتند. يک حد، مربوط به اندازه شوخى بود که افراط
در آن را گونه‏اى سبُک‌سرى و موجب از ميان رفتن هيبت و وقار انسان مى‏دانستند ۲ و حدّ ديگر، مربوط به محتواى آن. پيشوايان ما خواستار آن بودند که ما شوخى کنيم، امّا با شوخى خود به کسى آزار نرسانيم؛ به خنده و گفتگوى فرح‏انگيز بپردازيم، امّا کسى را نترسانيم و همچنين دروغ و مسخره کردن ديگران در ميان نباشد. رعايت اين حدود، خود به خود، شوخى را کاهش مى‏دهد؛ امّا آن را از بين نمى‏بَرد.
شوخى، روغنِ روان کننده چرخ زندگى است و زندگي، همچون چرخ، صلابتى لازم دارد، با اندکى نرمي. نمى‏توان اين دو را جا به جا کرد. اگر بيشترينه چرخ، از مايعِ روانْ ساخته گردد و اندکى صلابت و جدّيت، برپا نمى‏ايستد و به حرکت نمى‏افتد. زندگى بر مدار جدّيت و کوشش مى‏چرخد و گاه به اندازه لازم، تنفّس‏ها و شوخى‏هايى مى‏طلبد و اينها، هم براى گرفتن انرژى بيشتر و حرکت سريع‏تر و روان‏ترند، و هم از اين رو، آن جا که خود، مانعى براي حرکت مى‏شوند، ديگر فلسفه وجودى‌شان را از دست مى‏دهند. ما از شادى و شوخى، ارتباط بهتر با خود و اجتماع را انتظار داريم و آيا آن جا که شوخىِ ما آزاررسان و يا ترسناک و همراه دروغ و حُقّه است، اين انتظار، برآورده مى‏شود؟

1.. ر.ک: الکافى، کليني، ج ۲، ص ۶۶۳، ح ۳.

2.. ر.ک: ميزان الحکمة، عنوان «مزاح/کثرة المزاح».

  • نام منبع :
    جوان، شادي و رضايت از زندگي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
تعداد بازدید : 192429
صفحه از 192
پرینت  ارسال به