گذشته، آن را بهترين متاعى دانستهاند که از راه فعّاليت، قابل حصول است. ۱
با وجودِ اين، تعريفهاى پراکندهاى از اين هيجان شده است و در آنها شادى به: مجموع دردها، ۲ ترکيبى از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفى پايين، ۳ احساسِ مثبتى که ناشى از حسّ ارضا و پيروزى است، ۴ و... معنا شده است.
به طور خلاصه مىتوان گفت: هر انسانى، مطابق جهانبينى و انديشه خويش، اگر به چيزهاى مورد علاقهاش برسد، در خود، حالتى احساس مىکند که «شادى» نام دارد.
ضرورت شادى
اساساً خلقتِ هستى و انسان، به گونهاى است که خود به خود، شادىهايى براى آدمى فراهم مىآورد: بهار طرب انگيز، طلوع خورشيد، صبح پُرلطافت، آبشارهاى زيبا، گلهاى رنگارنگ، ازدواج و پيوندِ دو انسان و بسيارى ديگر از پديدههاى جهان، براى انسان، شادىآور و مسرّتخيز است.
همچنان که غم و اندوه نيز جزء زندگى انسان و همزاد اوست: بيمارى و مرگ، پيرى، تنگدستى، بيداد و حوادث ديگرى از اين قبيل، خيمه ماتم را در دل آدمى بر پا مىکنند.
1.. هيجانها، حقايق، نظريهها و يک مدل جديد، روبرت پلاچيک، ترجمه: محمود رمضانزاده، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، ص ۱۸۷.
2.. ر.ک: روانشناسى شادى، مايکل آيزنک، ترجمه: خشايار بيگى و مهرداد فيروز بخت، تهران: بدر، ص ۴۲ و ۱۷۲.
3.. ر.ک: همان جا.
4.. انگيزش و هيجان، جان مارشال ريو، ترجمه: يحيى سيّد محمّدى، تهران: ويرايش، ص ۳۶۷.