هيچ لذّتى به انسان دست نمىدهد؛ حتّى عذاب وجدان هم مىآوَرد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذّت بردن نيستند. يک غذاى لذيذ يا رابطه جنسى و يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع و غصبى باشد، براى انسانِ سالم و طبيعى، تلخ و ناگوار است.
پرهيز از گناه، در بيشتر مواقع، پرهيز از لذايذ مادّىِ سطحى است؛ امّا براى انسان، شادىآور است؛ زيرا روح آدمى به گونهاى
است که گاهى از «پرهيز» و «رياضت معقول»، سرخوش مىشود. ارضاى تمايلات به هرگونه و هر نحو، شادىآور نيست؛ گاهى «پرهيز از بر آوردنِ آنها» هم لذّتبخش است.
4. مبارزه با نگرانى
شادى، در واقع، نبودِ غم و اندوه است. اگر انسان بتواند نگرانىها و اندوهها را از خود دور کند، شاد است. البته بعضى از غمها لازمه زندگى بشرى است؛ امّا بسيارى از آنها ناشى از نگرانىها و نااميدىهاست. اين نگرانىها منشأ مشکلات بسيار ديگرى، از جمله بيمارى است. ديل کارنِگى مىنويسد:
چند سال پيش به اتفاق آقاى دکتر «گوبر» (رئيس بيمارستانهاى راهآهنِ «سانتافيا») به گردش رفته بوديم.
با هم در باره تأثيرات نگرانى صحبت مىکرديم. دکتر گفت: هفتاد درصد بيمارانى که به پزشکان مراجعه مىکنند، اگر خود را از ترس و نگرانى آزاد سازند، مىتوانند شخصاً خود را معالجه کنند. ۱
آرى! کسانى که دچار دلهره و نگرانى باشند، از هيچ يک از امکانات زندگى، لذّتى نمىبرند.