رنگارنگ، ازدواج و پيوند دو انسان و بسيارى ديگر از پديدههاى جهان، براى انسان، شادىآور و مسرّتخيزند.
برخى در پاسخ به سؤال «عوامل شادىآفرين کداماند؟»، مىگويند: نبايد عوامل شادىآفرين را مشخّص کرد؛ چون اگر به شادى بينديشى، در واقع، شادى را از بين بُردهاى. ۱
اين سخن، درست نيست؛ چون اگر انسان براى هر کارى آگاهى نسبى داشته باشد، مسلّطتر مىتواند آن کار را انجام دهد. کسانى که به دنبال کسب شادىاند، بيش از ديگران، فرصت دستيابى به آن را پيدا مىکنند.
پاسخ اکثر مردم به سؤالِ پيش گفته، «داشتن ثروت، شهرت و قدرت» است و از اين ميان، تأکيد بر شادىافزايىِ «امکانات و ثروت»، بيش از عوامل ديگر است. با اين همه، به تجربه ثابت شده است که ثروت به تنهايى، شادى نمىآوَرد. جوانههاى شادى را بايد در قلب و ذهن و نگاه انسان، جستجو کرد.
فوايد شادى
شادابى، حالتى درونى است که بر انديشهها و رفتار آدمى تأثير مىگذارد و زندگى را از خُمود و ايستايى باز مىدارد و سبب تجديد قوا براى ادامه حرکت تکاملى مىشود. در پرتو شادى است که انسان مىتواند به خودسازى بپردازد و در اجتماع، نقش سازندهاى را ايفا کند و از حالت منفعل، به حالت فعّال درآيد.
در فوايد شادى مىتوان به اميد بخشيدن به آدمهاى غمگين و خسته و تهيدست و يا تسکين دردها و کاستن از رنجهاى جامعه خويش اشاره کرد.
آرى! با شادى، زندگى انسان، معنا مىيابد و ناکامى و نااميدى و ترس و نگرانى، بىاثر مىشود.