۵۶۸.الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عَليٌّ عليه السلام إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ فَقالَ : «وَجّهتُ وَجهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ والأَرضَ» تَغَيَّرَ لَونُهُ حَتّى يُعرَفَ ذلِكَ في وَجهِهِ ۱ .
۵۶۹.عنه عليه السلام :إنّ عَليًّا عليه السلام كانَ يُصَلّي فِي اليَومِ واللَّيلَةِ ألفَ رَكعَةٍ ۲ .
۵۷۰.ابنُ عَبّاس :اُهدِيَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ناقَتانِ عَظيمَتانِ سَمينَتانِ ، فَقالَ لَلصَّحابَةِ : هَل فيكُم أحَدٌ يُصَلّي رَكعَتَينِ بِقيامِهِما ورُكوعِهِما وسُجودِهِما ووُضوئِهِما وخُشوعِهِما لا يَهتَمُّ فيهِما مِن أمرِ الدُّنيا بِشيءٍ ولا يُحدِّثُ قَلبَهُ بِفِكرِ الدُّنيا أهدي إلَيهِ إحدى هاتَينِ النَّاقَتَينِ ؟ فَقالَها مَرَّةً ومَرَّتَينِ وثَلاثَةً لَم يُجِبهُ أحَدٌ مِن أصحابِهِ .
فَقامَ أميرُ المُؤمِنينَ فَقالَ : أنَا يا رَسولَ اللّهِ اُصَلّي رَكعَتَين اُكَبِّرُ تَكبيرَةَ الاُولى وإلى أن اُسَلِّمَ مِنهُما لا اُحدِّثُ نَفسي بِشَيءٍ مِن أمرِ الدُّنيا ، فَقالَ : يا عَليُّ ، صَلِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيكَ ، فَكَبَّرَ أميرُ المُؤمِنينَ ودَخَلَ فِي الصَّلاةِ ، فَّلَمّا سَلَّمَ مِنَ الرِّكعَتَين هَبَطَ جَبرَئيلُ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهِ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ : أعطِهِ إحدَى النَّاقَتَينِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ : إنّي شارَطتُهُ أن يُصَلّيَ رَكعَتَينِ لا يُحَدِّثُ فيهِما بِشَيءٍ مِنَ الدُّنيا اُعطيهِ إحدَى النَّاقَتَينِ إن صَلاّهُما ، وإنَّهُ جَلَسَ فِي التَّشَهُّدِ فَتَفَكَّرَ في نَفَسِهِ أيَّهُما يَأخُذُ ، فَقالَ جَبرَئيلُ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ : تَفَكَّرَ أيُّهُما يَأخُذُها أسمَنُهُما وأعظَمُهُما فَيَنحَرُها ويَتَصَدَّقُ بِها لِوَجهِ اللّهِ ، فَكانَ تَفَكُّرُهُ
للّهِِ عز و جل لا لِنَفسِهِ ولا لِلدُّنيا ، فَبَكى رَسولُ اللّهِ وأعطاهُ كِلَيهِما ۳ .
۵۶۸.امام صادق عليه السلام :هر گاه على عليه السلام به نماز مىايستاد و مى گفت: «رو به سوى كسى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده »، رنگش تغيير مى كرد ، به گونه اى اين (تغيير) كه در چهره اش هويدا مى شد.
۵۶۹.همانا على عليه السلام ، در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد.
۵۷۰.ابن عباس:دو شتر ماده بزرگ و فربه را براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هديه آوردند. پس به اصحاب فرمود: آيا كسى در ميان شما هست كه دو ركعت نماز با قيام و ركوع و سجود و وضو و خشوع آن بگذارد بى اينكه به هيچ كار دنيايى بينديشد و در دل به فكر دنيا باشد ، تا يكى از اين دو شتر را به او ببخشم؟ و اين را يك بار و دو بار و سه بار گفت ولى هيچيك از اصحاب پاسخ ندادند. پس اميرمؤمنان برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من دو ركعت نماز مى خوانم و از تكبير نخستين تا سلام پايان آن، در دل به هيچ كار دنيايى نمى انديشم. پس حضرت فرمود: اى على بخوان، خدا بر تو درود فرستد. پس اميرمؤمنان تكبير گفت و به نماز وارد شد و هنگامى كه سلام دو ركعت را داد، جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و گفت: اى محمّد، خدا به تو سلام مى رساند و مىفرمايد: يكى از دو شتر را به او ببخش. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت: من با او شرط كرده بودم كه اگر در دو ركعت نمازى كه مى خواند، به هيچ كار دنيايى نينديشد، به او يكى از دو شتر را ببخشم، در حالى كه هنگام نشستن در تشهد با خود انديشيد كه كدام را بگيرد. پس جبرييل گفت: خداوند به تو سلام مى رساند و مىفرمايد: او انديشيد كه كدام فربه تر و بزرگترند تا آن را بگيرد و قربانى كند و در راه خدا صدقه بدهد . پس انديشه اش براى خداى عز و جل بوده است و نه دنيا. پس پيامبر
خدا صلى الله عليه و آلهگريست و هر دو را به او بخشيد.