89
الصلاة في الكتاب و السنة با ترجمه فارسي

۳۱۱.إبراهيمُ بنُ هاشِمٍ عَن حَمّادِ بنِ عيسى :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَومًا : يا حَمّادُ ، تُحسِنُ أن تُصَلّيَ ؟ قالَ : فَقُلتُ : يا سَيِّدي ، أنا أحفَظُ كِتابَ حَريزٍ فِي الصَّلاةِ .
فَقالَ : لا عَلَيكَ يا حَمّادُ قُم فَصَلِّ .
قالَ : فَقُمتُ بَينَ يَدَيهِ مُتَوَجِّهًا إلَى القِبلَةِ فَاستَفتَحتُ الصَّلاةَ فَرَكَعتُ وسَجَدتُ .
فَقالَ : يا حَمّادُ ، لا تُحسِنُ أن تُصَلّيَ ، ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ مِنكُم يَأتي عَلَيهِ سِتّونَ سَنَةً ، أو سَبعونَ سَنَةً فَلا يُقيمُ صَلاةً واحِدَةً بِحُدودِها تامَّةً !
قالَ حَمّادٌ : فَأَصابَني في نَفسِي الذُّلُّ ، فَقُلتُ : جُعِلت فِداكَ فَعَلِّمنِي الصَّلاةَ .
فَقامَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام مُستَقبِلَ القِبلَةِ مُنتَصِبًا ، فَأَرسَلَ يَدَيهِ جَميعًا عَلى
فَخِذَيهِ ، قَد ضَمَّ أصابِعَهُ وقَرَّبَ بَينَ قَدَمَيهِ حَتّى كانَ بَينَهُما قَدرَ ثَلاثِ أصابِعَ مُنفَرِجاتٍ ، واستَقبَلَ بِأصابِعِ رِجلَيهِ جَميعًا القِبلَةَ لَم يُحَرِّفهُما عَنِ القِبلَةِ ، وقالَ بِخُشوعٍ : اللّهُ أكبَرُ ، ثُمَّ قَرَأ الحَمدَ بِتَرتيلٍ وقُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ ، ثمّ صَبَرَ هُنَيَّةً بِقَدرِ مايَتَنَفَّسُ وهُوَ قائِمٌ ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ حِيالَ وَجهِهِ و قالَ : اللّهُ أكبَرُ وهُوَ قائِمٌ ، ثُمَّ رَكَعَ ومَلَأَ كَفَّيهِ مِن رُكبَتَيهِ مُنفَرِجاتٍ ، ورَدَّ رُكبَتَيهِ إلى خَلفِهِ حَتَّى استَوى ظَهرُهُ ، حَتّى لَو صُبَّ عَلَيهِ قَطرَةٌ مِن ماءٍ أو دُهنٍ لَم تَزُل لاِستِواءِ ظَهرِهِ ، ومَدَّ عُنُقَهُ ، وغَمَّضَ عَينَيهِ ، ثُمَّ سَبَّحَ ثَلاثًا بِتَرتيلٍ فَقالَ : سُبحانَ رَبّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، ثُمَّ استَوى قائِمًا ، فَلَمَّا استَمكَنَ مِنَ القيامِ قالَ : سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ ، ثُمَّ كَبَّرَ وهُوَ قائِمٌ ورَفَعَ يَدَيهِ حِيالَ وَجهِهِ ، ثُمَّ سَجَدَ ، وبَسَطَ كَفَّيهِ مَضمومَتَيِ الأَصابِعِ بَينَ يَدَي رُكبَتَيهِ حِيالَ وَجهِهِ فَقالَ : سُبحانَ رَبّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ولَم يَضَع شَيئًا مِن جَسَدِهِ عَلى شَيءٍ مِنهُ ، وسَجَدَ عَلى ثَمانيَةِ أعظُمٍ : الكَفَّينِ والرُّكبَتَينِ وأنامِلِ إبهامَيِ الرِّجلَينِ والجَبَهةِ والأَنفِ وقالَ : سَبعَةٌ مِنها فَرضٌ يُسجَدُ عَلَيها وهيَ الَّتي ذَكَرَهَا اللّهُ في كِتابِهِ فَقالَ : «وأنَّ المَساجِدَ للّهِِ فَلا تَدعوا مَعَ اللّهِ أحَدًا»۱ وهيَ الجَبهَةُ والكَفّانِ والرُّكبَتانِ والإِبهامانِ ، ووَضعُ الأَنفِ عَلَى الأَرضِ سُنَّةٌ ، ثُمَّ رَفَعَ رأسَهُ مِنَ السُّجودِ ، فَلَمَّا استَوى جالِسًا قالَ : اللّهُ أكبَرُ . ثُمّ قَعَدَ عَلى فَخِذِهِ الأَيسَرِ ، وقَد وَضَعَ ظاهِرَ قَدَمِهِ الأَيمَنِ عَلى بَطنِ قَدَمِهِ الأَيسَرِ وقالَ : أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ ، ثُمَّ كَبَّرَ وهُوَ جالِسٌ وسَجَدَ السَّجدَةَ الثّانيَةَ وقالَ كَما قالَ فِي الاُولى ، ولَم يَضَع شَيئًا مِن بَدَنِهِ عَلى شَيءٍ مِنهُ في رُكوعٍ ولا سُجودٍ وكان مُجَنَّحًا ، ولم يَضَع ذِراعَيهِ عَلَى الأَرضِ فَصَلّى
رَكعَتَينِ عَلى هذا وَيداهُ مَضمومَتَا الأَصابِعِ وهُوَ جالِسٌ فِي التَّشَهُّدِ ، فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُّدِ سَلَّمَ .
فقال : يا حَمّادُ ، هكَذا صَلِّ ۲ .

۳۱۱.ابراهيم بن هاشم از حماد بن عيسى:روزى امام صادق عليه السلام به من فرمود: اى حماد، آيا مى توانى خوب نماز بخوانى؟ به امام عرض كردم: اى سرور من! كتاب حريز را كه درباره نماز است در حافظه دارم. حضرت فرمود: عيبى ندارد ، اى حماد! برخيز و نماز بخوان.
حماد گويد: در برابر حضرت بپاخاستم و رو به قبله نماز را شروع كردم به ركوع رفتم و سجده كردم. آن گاه امام فرمود: اى حماد! نيكو نماز نمى خوانى! چه قدر زشت است فردى از شما شصت يا هفتاد سال بر او بگذرد و يك نماز با آداب و حدود كامل نخواند!
حماد گويد: در خود احساس خوارى كردم و به امام گفتم: فدايت شوم، نماز را به من بياموز. پس امام برخاست، رو به قبله ايستاد و هر دو دستش را بر روى ران خويش نهاد، در حالى كه انگشتانش را بسته
بود و دو پاى خود را نزديك هم قرار داد به گونه اى كه بين دو پايش به اندازه سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله داشت و آن ها را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تكبير گفت. سپس حمد و قل هو اللّه احد را شمرده خواند . آن گاه به اندازه يك نفس در همان حال ايستادن درنگ كرد . سپس دو دست خود را تا رو بروى صورت بالا آورد و در همان حال ايستادن تكبير گفت. آن گاه به ركوع رفت و با دستانى كه انگشتانش باز بود ، زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا پشت حضرت كاملاً صاف شد ، به گونه اى كه به سبب صافى پشت و كشيدگى گردن، اگر قطره اى آب يا روغن بر پشت حضرت ريخته مى شد، از جايش تكان نمى خورد . دو چشمش را بست؛ سپس سه بار شمرده فرمود: «سبحان ربى العظيم و بحمده». آن گاه راست ايستاد و چون استقرار كامل پيدا كرد، فرمود: «سمع اللّه لمن حمده». سپس در حال ايستاده تكبير گفت و دست ها را تا رو به روى صورت بالا آورد . آن گاه سجده كرد و دست ها را در حالى كه انگشتانش كنار هم و بدون فاصله بود ، در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربى الاعلى و بحمده» و هيچ جاى بدن را بر جاى ديگر بدن در حالت سجده قرار نداد و بر هشت استخوان سجده كرد : دو كف دست، دو زانو، دو انگشت شست پا، پيشانى و بينى و فرمود: لازم است سجده بر هفت تاى اين ها قرار گيرد و اين همان است كه خداوند در قرآن فرموده است كه: «و همانا سجده گاهها براى خداست پس در كنار خداوند هيچ كس را مخوان» واين هفت جا، پيشانى و دو كف دست و دو زانو و دو شست پاست و نهادن بينى بر زمين مستحب است. سپس امام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته درآمد تكبير گفت. آن گاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر كف پاى چ
پ قرار داد و فرمود: «استغفر اللّه ربى و اتوب اليه». سپس در حال نشسته تكبير گفت و سجده دوم را به جاى آورد و در سجده دوم مانند سجده اول رفتار كرد و در حال ركوع و سجود هيچ جاى بدن را بر جاى ديگر آن نگذاشت و در حال سجده دست ها را چون دو بال باز مى كرد و ساعد را بر زمين نمى گذاشت. اين چنين امام دو ركعت نماز گزارد و انگشتان دو دست حضرت در حال تشهد بسته بود و چون از تشهد فارغ شد، سلام داد و فرمود: اى حماد! اينگونه نماز بخوان!

1.الجنّ : ۱۸ .

2.الكافي : ۳ / ۳۱۱ / ۸ ، الفقيه : ۱ / ۳۰۰ / ۹۱۵ ، أمالي الصدوق : ۳۳۷ / ۱۳ .


الصلاة في الكتاب و السنة با ترجمه فارسي
88

۳۱۰.الإمام الباقر عليه السلام :إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ فَلا تُلصِق قَدَمَكَ بِالاُخرى ، دَع بَينَهُما فَصلاً ، إصبَعًا أقلَّ ذلِكَ إلى شِبرٍ أكثَرِهِ ، واسدِل مَنكِبَيكَ وأرسِل يَدَيكَ ، ولا تُشَبِّك أصابِعَكَ ولتَكونا عَلى فَخِذَيكَ قُبالَةَ رُكبَتَيكَ وليَكُن نَظَرُكَ إلى مَوضِعِ سُجودِكَ .
فَإِذا رَكَعتَ فَصُفَّ في رُكوعِكَ بَينَ قَدَمَيكَ ، تَجعَلُ بَينَهُما قَدرَ شِبرٍ ، وتُمَكِّنُ راحَتَيكَ مِن رُكبَتَيكَ وتَضَعُ يَدَكَ اليُمنى عَلى رُكبَتِكَ اليُمنى قَبلَ اليُسرى ، وبَلِّع أطرافَ أصابِعِكَ عَينَ الرُّكبَةِ ، وفَرِّج أصابِعَكَ إذا وَضَعتَها عَلى رُكبَتَيكَ ، فَإِذا وَصَلتَ أطرافَ أصابِعِكَ في رُكوعِكَ إلى رُكبَتَيكَ أجزَأَكَ ذلِكَ ، وأحَبُّ إلَيَّ أن تُمَكِّنَ كَفَّيكَ مِن رُكبَتَيكَ فَتَجعَلَ أصابِعَكَ في عَينِ الرُّكبَةِ وتُفَرِّجَ بَينَهُما ، وأقِم صُلبَكَ ومُدَّ عُنُقَكَ ، وليَكُن نَظَرُكَ إلى ما بَينَ قَدَمَيكَ .
فَإِذا أرَدتَ أن تَسجُدَ فَارفَع يَدَيكَ بِالتَّكبيرِ وخِرَّ ساجدًا ، وابدَأ بِيَدَيكَ فَضَعهُما عَلَى الأَرضِ قَبلَ رُكبَتَيكَ ، تَضَعُهُما مَعًا ، ولا تَفتَرِش ذِراعَيكَ افتِراشَ السُّبُعِ ذِراعَيهِ ، ولا تَضَعَنَّ ذِراعَيكَ عَلى رُكبَتَيكَ وفَخِذَيكَ ولكِن تَجَنَّح بِمِرفَقَيكَ ، ولا تُلصِق كَفَّيكَ بِرُكبَتَيكَ ، ولا تُدنِهِما مِن وَجهِكَ بَينَ ذلِكَ حِيالَ مَنكِبَيكَ ، ولا تَجعَلهُما بَينَ يَدَي رُكبَتَيكَ ولكِن تُحَرِّفُهُما عَن ذلِكَ شَيئًا ، وابسُطهُما عَلَى الأَرضِ بَسطًا واقبِضهُما إلَيكَ قَبضًا ، وإن كانَ تَحتَهُما
ثَوبٌ فَلا يَضُرُّكَ ، وإن أفضَيتَ بِهِما إلى الأَرضِ فَهُوَ أفضَلُ ، ولا تُفَرِّجَنَّ بَينَ أصابِعِكَ في سُجودِكَ ولكِن ضُمَّهُنَّ جَميعًا .
وإذا قَعَدتَ في تَشَهُّدِكَ فَأَلصِق رُكبَتَيكَ بِالأَرضِ وفَرِّج بَينَهُما شَيئًا ، وليَكُن ظاهِرُ قَدَمِكَ اليُسرى عَلَى الأَرضِ وظاهِرُ قَدَمِكَ اليُمنى عَلَى باطِنِ قَدَمِكَ اليُسرى وإليَتاكَ عَلَى الأَرضِ وطَرَفُ إبهامِكَ اليُمنى عَلَى الأَرضِ ، وإيّاكَ والقُعودَ عَلى قَدَمَيكَ فَتَتَأَذّى بِذلِكَ ، ولا تَكُن قاعِدًا عَلَى الأَرضِ فَتَكونَ إنَّما قَعَدَ بَعضُكَ عَلى بَعضٍ فَلا تَصبِرَ لِلتَّشَهُّدِ والدُّعاءِ ۱ .

۳۱۰.امام باقر عليه السلام :هنگامى كه در نماز مى ايستى، پاهايت را به هم نچسبان و ميانشان فاصله اى به اندازه حد اقل يك انگشت و حد اكثر يك وجب بده و شانه هايت را فرو انداز و دستانت را رها كن و انگشتانت را درهم نياويز بلكه بر رانهايت و در راستاى زانوانت باشند و نگاهت به سجده گاهت باشد.
هنگامى كه ركوع مى كنى دو پايت را در يك رديف بگذار و ميانشان فاصله اى به اندازه يك وجب مى دهى و زانوانت را در كف دستانت بگير و دست راستت را بر زانوى راستت و پيش از دست چپت مى نهى و با سر انگشتانت برآمدگى زانويت را نيك در بر گير و هنگامى كه آن ها را بر زانوانت نهادى از هم بازشان كن .اگر سر انگشتانت را در ركوع به زانوانت رساندى كفايت مى كند ولى من بيشتر دوست دارم زانوانت را در كف دستانت بگيرى و انگشتانت را بر برآمدگى زانوانت بنهى و آن ها را از هم باز كنى. كمرت را راست نگه دار و نگاهت به ميان قدمهايت باشد.
هنگامى كه خواستى به سجده بروى دستانت را به تكبير بلند كن و به سجده بيفت و دستانت را با هم و پيش از زانوانت بر زمين بنه و ساعدهاى دستانت را چون درندگان بر زمين نگستران و بر زانوان و
رانهايت نيز مگذار بلكه با آرنجهايت بال بساز و كف دستانت را به زانوانت نچسبان و به صورتت نيز نزديك مگردان ، بلكه ميان آن دو و در راستاى شانه هايت باشد ، نه روبروى زانوانت بلكه اندكى از آن ها انحراف داشته باشد. دستانت را كاملا بر زمين بگستران و (پس از سجده) به سوى خود باز گردان و اگر زير آن ها پارچه اى بود اشكالى ندارد، گر چه به زمين رساندنشان بهتر است و در سجده، انگشتانت را از هم باز مكن ، بلكه به هم بچسبان.
هنگامى كه براى تشهد نشستى ، زانوانت را به زمين بچسبان و كمى ميانشان را باز كن و بايد روى پاى چپت بر زمين باشد و روى پاى راستت بر كف پاى چپت قرار گيرد و سرينت و نيز سر انگشت شست پاى راستت بر زمين باشد و هيچگاه بر هر دو پايت منشين كه به تو آزار مى رساند و نيز با (نشيمنگاه) بر زمين منشين تا بخشى از بدنت بر بخشى ديگر قرار گيرد و نتوانى براى تشهد و دعا صبر كنى .

1.الكافي : ۳ / ۳۳۴ / ۱ ، التهذيب : ۲ / ۸۳ / ۳۰۸ كلاهما عن زرارة .

  • نام منبع :
    الصلاة في الكتاب و السنة با ترجمه فارسي
تعداد بازدید : 54341
صفحه از 263
پرینت  ارسال به